اکثر توصیههای نوشتن و بازاریابی کتاب در مورد بیشترنوشتن است. بیشتر بنویسید، بیشتر پست کنید، بازدهی بیشتری داشته باشید و به طور کلی بیشتر به خودتان فشار بیاورید. نویسندگانی که به اهداف خود میرسند ویژگیهای مشترک بسیاری دارند، از جمله چیزهایی که رها کردهاند و یاد گرفتهاند که بدون آنها زندگی کنند. بنابراین صرف نظر از تعریفی که از موفقیت دارید، به این فکر کنید که چه عادات و ذهنیتهای محدود کنندهای شما را عقب نگه میدارد. در اینجا به هفت کاری که باید آنها را رها کنید تا به پتانسیل کامل خود برسید اشاره میکنیم:
ذهنیت همه چیز یا هیچ چیز
در حالی که یک هفته فاصله گرفتن از نوشتن به نظر ایده آل میرسد، برای بسیاری از ما استفاده کردن از حداکثر زمانی که در اختیار داریم ایده آل است. لازم نیست یک روز کامل را برای نوشتن وقت بگذارید و همچنین لازم نیست بر همهی شبکههای اجتماعی تسلط داشته باشید. منتظر لحظهی عالی برای شروع نباشید. با انجام آنچه میتوانید شروع کنید. با برداشتن گامهای کوچک به سمت اهداف خود حرکت کرده و به آن پایبند باشید تا نتایج واقعی بگیرید.
تلاش برای انجام دادن همه کارها به تنهایی
روزگاری که نویسندگان جز نوشتن هیچ کاری نمیکردند گذشته است. نویسندگان، بهویژه آنهایی که خودشان کتابشان را منتشر میکنند، اکنون ملزم به انجام کارهای زیادی هستند و بین وظایف بازاریابی، طراحی کتاب، حسابداری و مدیریت بازرگانی جابجا میشوند. اگر میخواهید در هزینه خود صرفه جویی کنید، انجام همه کارها ممکن است جذاب به نظر برسد، اما در دراز مدت، میتواند برای کار شما مضر باشد. ممکن است شما یک داستان پرفروش داشته باشید، اما تصحیح و ویرایش آثار خود میتواند منجر به تناقضات داستانی، غلطهای املایی و گرامری شود. به همین ترتیب، در صورتی که مهارتهای طراحی گرافیکی نداشته باشید، طراحی جلد کتاب میتواند به فروش شما آسیب برساند.
کمال گرایی
کمال گرایی میتواند در ابتدا یک ویژگی خوب به نظر برسد و به شما انگیزه دهد که به بهبود کار خود ادامه دهید، اما زمانی که دیگر احساس خوبی نسبت به نوشتن نداشته باشید مشکل ساز میشود. رعایت استانداردهای غیر واقعی میتواند منجر به اهمال کاری، فرسودگی شغلی، استرس، اضطراب و افسردگی شود. با خود مهربان باشید و اشتباهات خود را بپذیرید. نیاز به اینکه کار شما مورد پسند همه باشد را کنار بگذارید. حتی موفق ترین نویسندگان نیز منتقدانی دارند.
انزوا
نویسندگان معمولاً درونگرا هستند و خود را از دنیا دور میکنند تا ساعتها در یک مکان بنویسند. در حالی که دورههای تنهایی برای خلاقیت مهم هستند، ملاقات با نویسندگان دیگر میتواند الهام بخش شما باشد. نویسندگان میتوانند از بازخورد و نقد یکدیگر یاد بگیرند و رشد و پیشرفت کنند. ممکن است شخصی سبکی در نوشتن داشته باشد که باعث شود شما با نگاهی تازه به کارتان نگاه کنید. برقراری ارتباط همچنین میتواند راههای جدیدی را برای دستیابی به خوانندگان باز کند.
شک داشتن به خود
نوشتن کتاب یک اقدام متهورانه است. ما افکارمان را روی صفحه میآوریم تا دیگران آنها را قضاوت کنند، با این حال به نظر میرسد سختترین قضاوت از جانب خودمان است. بسیاری از نویسندگان میترسند که کارشان خوب نباشد. وجه تفاوت با نویسندگان موفق این نیست که آنها نترس هستند، بلکه در این است که راهی برای پیشبرد شک خود و مواجهه با ترس از شکست بالقوه و طرد شدن پیدا میکنند. خودتان را به چالش بکشید تا علیرغم ترسهایتان، کارتان را بنویسید و به اشتراک بگذارید.
مقایسه کردن
مرز باریکی بین تحسین کار یک نویسنده و افتادن در دام مقایسه وجود دارد. مقایسه میتواند نیروی محرکی باشد که شما را به سمت جلو سوق میدهد تا بهترین کار خود را تولید کنید، اما از طرف دیگر میتواند دلسرد کننده باشد. شنیدن موفقیت یک نویسنده دیگر و ناامید شدن از پیشرفت خود آسان است.
نپذیرفتن بازخورد
اگر کسی درباره کارتان بازخوردی به شما ارائه دهد، آیا آن را در نظر میگیرید یا با بهانهای پاسخ میدهید که چرا متوجه نمیشوند؟ شاید دریافت انتقاد برای همه ما کمی سخت باشد. اما، برای بهبود کارتان، لازم است. هنگامی که در مورد نوشته خود بازخورد دریافت میکنید، سعی کنید در مقابل میل به گرفتن حالت تدافعی مقاومت کنید. به خود یادآوری کنید که بازخورد میتواند به شما در شناسایی نقاط ضعف در داستان سرایی کمک کند. قرار نیست همه کار شما را دوست داشته باشند، اما اگر دائماً میشنوید که شخصیتهای شما عمق ندارند یا مشکلاتی در طرح وجود دارد، باید کارتان را مجدد بررسی کنید.