بسیاری از نویسندگان قسمت میانی را دشوارترین بخش برای نوشتن میدانند. در این مرحله است که داستان شما احتمالاً از بین میرود، زیرا در تلاش برای گره زدن دو انتهای داستان خود هستید. ممکن است زمانی که کاراکترهای شما در میانه داستان به آرامش میرسند، دچار سد نویسندگی شوید یا مطمئن نیستید که چگونه ادامه دهید. خوشبختانه این مشکل راه حلهای زیادی دارد! در این مقاله، به این موضوع میپردازیم که برای جلوگیری از افت میانه داستان چه کاری میتوانید انجام دهید.
توصیه شماره 1: اهداف مشخصی را برای کاراکترهایتان تعریف کنید
اهداف کاراکترها، فرضی اساسی است که طرح شما را به جلو میبرد. اگر قهرمان داستان شما از همان ابتدا هدف مشخصی نداشته باشد، به راحتی میتوانید گم شوید و میانه داستان خود را به جنگلی سردرگم تبدیل کنید که خواننده نمیتواند از آن عبور کند. وقتی متوجه شدید که در وسط داستان گیر کردهاید، از خود بپرسید «کاراکترهای من چه میخواهند؟ چه عاملی انگیزه بخش حرکت آنهاست؟» ببینید کاراکترهای شما چگونه قصد دارند به اهداف خود برسند و برای انجام این کار باید بر چه موانعی غلبه کنند. مراحلی را که برای دستیابی به اهدافشان دنبال خواهند کرد و اینکه چگونه در نتیجه تجربیاتشان تغییر میکنند را فهرست کنید.
توصیه شماره 2: طرح داستان خود را بنویسید
افت میانه داستان اغلب به دلیل فقدان ساختار است. درگیر نگه داشتن خواننده به این بستگی دارد که بتوانید لایههایی از عمق را به داستان خود در حین پیشرفت اضافه کنید. در میانه داستان، قهرمان داستان شما باید با موانعی روبرو شود که او را مجبور میکند خود را با شرایط سازگار کند. قبل از نوشتن رمان، نکات اصلی داستان خود را مشخص کنید. هر نقطه از طرح باید داستان را به نحوی تغییر دهد و آن را به جلو سوق دهد و روند پیشرفت طبیعی را طی کند.
توصیه شماره 3: تنش را افزایش دهید
تنش همان حس جذاب انتظار کشیدن است. نیاز به دانستن اینکه چه اتفاقی برای کاراکترها میافتد. همانطور که در میانه داستان خود جلو میروید، باید به آرامی برای اوج داستان انتظار ایجاد کنید. یکی از راههای انجام این کار افزایش سطح تضاد در داستان است. درگیری، مبارزه بین نیروهای مخالف است. به طور خلاصه، شما میخواهید شرایط را تا حد امکان برای قهرمان داستانتان سخت کنید. تضاد میتواند خارجی و بین کاراکترها یا بین کاراکترها و دنیای بیرونی آنها، یا درونی باشد، مانند زمانی که یک کاراکتر دارای ارزشهای متضاد است. با قرار دادن دو خواسته متضاد مقابل یکدیگر، قهرمان خود را از انجام هدفش وسوسه کنید. برای مثال، یک مادر ممکن است فرزندانش را صمیمانه دوست داشته باشد، اما هنوز در یادگیری نحوه مدیریت نیازهای خود و فرزندانش مشکل دارد.
توصیه شماره 4: کاراکترهای جدید معرفی کنید
معرفی کاراکترهای جدیدی که به داستان شما عمق میبخشند، میتواند راهی فوقالعاده برای احیای میانه داستان باشد. کاراکترهای جدید میتوانند جان تازهای به داستان شما بدهند و تعلیق و تضاد را به آن اضافه کنند. ما این را در برنامههای تلویزیونی زیاد میبینیم – درست زمانی که اوضاع شروع به تثبیت یا بازگشت به حالت عادی میکند، یک کاراکتر حاشیهای کاری برای ایجاد علاقه و اختلاف بیشتر انجام میدهد و داستان را در حرکت نگه میدارد.
توصیه شماره 5: طرحهای داستانی فرعی جالب خلق کنید
طرحهای فرعی روشی عالی برای افزودن بافت و جذابیت به داستان، به خصوص در وسط رمان است. طرحهای فرعی میتوانند مهارتها یا دانش جدیدی را به کاراکتر شما بیاموزند که برای رسیدن به اهداف خود به آن نیاز دارند. در حالی که میتوان از داستانهای فرعی برای پویایی بیشتر داستان قهرمان استفاده کرد، اما همچنان باید در خدمت کلیت داستان باشد.
توصیه شماره 6: روی پیش فرض داستان خود تمرکز کنید
همانطور که در رمان خود پیشرفت میکنید، همچنان از خود بپرسید که چگونه هر اقدام، صفحه یا فصل جدید به حرکت کاراکتر شما در داستان کمک میکند. این کار تضمین میکند که داستان به طور طبیعی پیشرفت کند و در عین حال خواننده را درگیر میکند. اگر شخصیت شما به سمت پایان نهایی خود نزدیک نشود، داستان خسته کننده میشود.