شاید شما یک ایده داستانی داشته باشید. داستانی که تمام تصورات و قوه تخیل شما را درگیر کرده است. داستانی که التماس میکند آن را تعریف کنید. برای زنده کردن داستان خود باید ایدهتان را تبدیل به طرح داستانی کنید. ساختار طرح داستانی رویکردی یکسان نیست و نباید بیش از اندازه خشک باشد. طرح داستان نقشه مسیری است که جهت حرکت شما را در داستان مشخص میکند. در اینجاست که سوالات داستانی ظاهر میشوند. پرسیدن سوالاتی در باب داستان به شما کمک میکند جزییات را بهتر شناسایی کنید و در دامهای رایج نویسندگی نیفتید. در زیر به پنج سوال برای نوشتن طرح داستانی اشاره میکنیم.
در ابتدای داستان، موقعیت کاراکتر شما چیست؟
شخصیتهای پیچیده و قابل ربط برای یک داستان خوب ضروری هستند. انگیزههای کاراکتر شما داستان را هدایت میکند. برای توسعه طرح خود باید کاراکترهای خود را توسعه دهید. از قهرمان خود شروع کنید و بپرسید: آنها چه کسانی هستند؟ چه میخواهند؟ زندگی روزمره آنها (دنیای عادی آنها) چیست؟ و چه چیزی در زندگی آنها کم است؟ قهرمان داستان شما باید دارای ویژگیهایی باشد که آنها را قابل ربط میکند و در عین حال در ذهن خواننده شما برجسته میشود. کاراکتری که بیش از حد کامل است در نهایت خسته کننده میشود. خوانندگان میخواهند در مورد مبارزات کاراکتر شما، انگیزههای درونی که آنها را به سمت عمل سوق میدهد و نحوه رشد آنها در نتیجه مشکلاتی که با آن مواجه میشوند، مطالعه کنند. هنگامی که کاراکتر اصلی خود را مشخص کردید، به سراغ کاراکترهای فرعی بروید. اهداف و انگیزههای آنها را در نظر بگیرید. آنها چگونه با قهرمان شما ارتباط برقرار میکنند؟ چگونه آنها با یکدیگر تعامل دارند؟ کاراکترهای ثانویه شما بیشتر جنبههایی از شخصیت و داستان قهرمان داستان را نشان میدهند
رویداد محرک چیست؟
رویداد محرک لحظهای است که در آن قهرمان شما مجبور به عمل میشود. این نقطهای است که در آن با مشکل تغییر دهنده زندگی روبرو میشوند که وضعیت فعلی او را و وی را وارد عمل میکند. رویداد محرک میتواند در چند مرحله اتفاق بیفتد، قهرمان ممکن است در ابتدا در برابر دعوت به عمل مقاومت کند، موقعیت را انکار کند یا تا زمانی که وضعیت تشدید شود متوجه مقیاس مشکل نشود. یک رویداد محرک حادثهای است که لحن داستان شما را تعیین میکند و به کاراکتر شما مأموریتی میدهد که آن را در طول سفر حفظ میکند
کاراکتر شما با چه موانعی روبه رو میشود؟
برای اینکه یک داستان قانع کننده باشد، کاراکتر شما باید در تلاش برای رسیدن به هدف خود با موانعی روبرو شود. موانع کشمکش و تنش اضافه میکنند و داستان شما را به جلو میبرند. غلبه بر موانع نیاز به رشد و تغییر کاراکتر شما دارد. در نظر بگیرید که چه عوامل خارجی پیشرفت قهرمان داستان شما را تهدید میکند. آیا این تنظیمات برای آنها مشکل ایجاد میکند؟ آیا ضد قهرمانی بر سر راه آنها ایستاده است؟ کاراکترهایی که با شیاطین درونیشان مبارزه میکنند، به خوانندگان کسی را برای تشویق کردن میدهند. ما میخواهیم شاهد مبارزه کاراکتر، استحاله و در نهایت پیروزی او باشیم
برای بدترشدن شرایط چه اتفاقی رخ میدهد؟
یک داستان متقاعد کننده داستانی است که با تلاش کاراکتر برای حل مشکل خود تشدید میشود. اگر احساس تنش فزاینده در طول داستان وجود نداشته باشد، علاقه خواننده شما کاهش مییابد. مشکلی ایجاد کنید که رشد کند و تشدید شود و کاراکتر شما را مجبور به اقدام شدید کند. لحظهای که در آن همه چیز برای قهرمان شما گم شده اغلب به عنوان “شب تاریک روح” نامیده میشود. در این مرحله است که دستیابی به هدف برای آنها غیرممکن به نظر میرسد.
راه حل آخر چیست؟
نوشتن یک راه حل قوی مشکل است. یک پایان خوب باید عناصر داستان شما را به گونهای پیوند دهد که برای خوانندگان شما راضی کننده باشد. سوال بزرگی که خوانندگان در طول داستان مطرح کردهاید باید پاسخ داده شود. آیا قهرمان داستان به هدف خود میرسد؟ نتیجه اقدامات و سفری که طی کرده چیست؟ آیا نتیجه گیری طبیعی و منصفانه است؟ در نهایت، اگر در حال برنامه ریزی یک مجموعه هستید، به این نکته اشاره کنید که اتفاقات بیشتری در راه است