زندگی پر از لحظات عجیب تر از داستان است. اما چگونه میتوان کتابی بر اساس یک داستان واقعی نوشت؟ چگونه میتوانید آن رویدادهای خارق العاده را در نظر بگیرید و آنها را به داستانی بهتر تبدیل کنید؟ نوشتن کتابی بر اساس داستان واقعی در عمل، بسیار سخت تر از آن چیزی است که به نظر میرسد!
شما به عنوان یک نویسنده، میخواهید آن لحظات را در داستانی ثبت کنید که خوانندگان نتوانند آن را کنار بگذارند. اما متوجه شدهاید که این روند بسیار سخت تر از آن چیزی است که تصور میکنید. اما آیا ترجمه وقایع واقعی به داستان نباید آسان باشد؟ زیرا به نظر میرسد شما همه چیزهایی که نیاز دارید را در اختیار دارد: شخصیتها، رویدادها و کل طرح.
با این حال، تبدیل وقایع واقعی به کلام مکتوب تقریباً کار سختی است. این فرآیند به دلایلی نویسندگان را آزار میدهد و احتمالاً شما را مجبور کرده است که حداقل یکی از پروژههایی را که دوست داشتید با موفقیت به پایان برسانید و منتشر کنید، کنار بگذارید
4 گام برای نوشتن کتابی بر اساس داستان واقعی
در تمام داستانهای مبتنی بر رویدادهای واقعی، باید انتخابهای خاصی درباره شخصیتها، انگیزههای آنها و رویدادها داشته باشید.
در اینجا چهار مرحله برای نوشتن کتابی بر اساس داستان واقعی آورده شده است:
- خودتان را از داستان جدا کنید
شما به عنوان نویسنده احتمالاً گزینه مناسبی برای گنجاندن در داستان نیستید. (بدیهی است که خاطرات از این قاعده مستثنی هستند) چرا؟ زیرا معمولاً وقتی چیزهای واقعی در اطراف ما اتفاق میافتد، برای ما یا با ما اتفاق نمیافتد. و اگر این کار را انجام دهید، کل تجربه از طریق یک دیدگاه به شدت مغرضانه یعنی دیدگاه ما فیلتر میشود. در بیشتر شرایط، بهتر است خود را از داستان حذف کنید. این کار نه تنها شما را از تعصب خود رها میکند، بلکه روندی از انطباق را آغاز میکند که شما را به دیدن هر شخصیت به همان شکلی که میبینید – قطعهای در یک پازل داستان گویی – هدایت میکند. شما تاریخ را از نو خلق نمیکنید.
شما در حال داستان سرایی هستید. به همین دلیل است که از شما میخواهیم یک قدم به عقب برگردید، مدتی برای پردازش داستان وقت بگذارید و از نظر احساسی خود را از اتفاقات دور کنید. این تنها راه برای پیشبرد و نوشتن کتابی است که بر اساس یک داستان واقعی میباشد.
- کاراکترها را حذف کنید
بیشتر رویدادهای زندگی واقعی شامل شخصیتهای زیادی میشود. خانوادهها بزرگ هستند. شرکتها صدها نفر را استخدام میکنند. روستاها و شهرها هزاران یا میلیونها نفر را در خود جای دادهاند.
اما داستانها – حداقل داستانهای خوب – معمولاً شامل تعداد انگشت شماری شخصیت هستند. انجام خدمات به تعداد زیادی کاراکتر دشوار است (مگر اینکه استفن کینگ باشید)
ما در تلاش برای تکرار «واقعیت»، اغلب احساس میکنیم که هر شخصیتی که واقعاً آنجا بوده باید در داستان گنجانده شود. این کار به ندرت منجر به ساخت یک داستان خوب میشود.
نمونه بارز آن فیلم دست نیافتنیها محصول 1987 برایان دی پالما است. این تریلر جنایی گروه ضربتی را نشان میدهد که آل کاپون را با تمرکز بر تیمی متشکل از چهار قهرمان که برخی از آنها در حین انجام وظیفه جان خود را از دست دادهاند، تحت نظر میگیرند.
شما باید بفهمید چه کسی برای داستانی که میگویید ضروری است و انتخابهای جسورانه داشته باشید. این کار نوشتار شما را متمرکز نگه میدارد و بار «درست کردن آن» را از نظر تاریخی کاهش میدهد.
- دربارهی انگیزهها اغراق کنید
شاید دلیل اصلی نوشتن کتابهایی بر اساس داستانهای واقعی این باشد که «چرا»ی آن را بفهمیم. چرا یک قاتل زنجیرهای باید به شیوه خاصی عمل کند؟ چرا یک نماد حقوق مدنی خاص انتخاب قهرمانانه میکند؟ چرا یک کارمند ناراضی باید محل کار خود را منفجر کند و فقط از آن غارت نکند؟ شما میتوانید خود را با جستجو و تحقیق خسته کنید تا “حقیقت” را پیدا کنید. گاهی فقط باید حقیقت را بسازید. بر اساس چیزهای دیوانه کنندهای که میبینیم و میشنویم، حقیقت ساخته شده ما اغلب به طرز شگفت آوری دقیق است.فقط مطمئن شوید که نامها، رویدادها و هر چیز دیگری را که میتواند برایتان مشکلات قانونی ایجاد کند، تغییر دهید!
- یک داستان واقعی را به شکل یک داستان خوب ویرایش کنید
آخرین تغییری که باید انجام دهید، ویرایش کردن است. گاهی اوقات شما خوش شانس خواهید بود و زنجیره رویدادها برای یک ساختار سه یا پنج پرده ایده آل است.وقتی رویدادها در بازههای زمانی کوتاهتر خلاصه میشوند، ساختار آنها را آسانتر خواهید یافت.
اما زمانی که رویدادها در طول هفتهها، ماهها و سالها پخش شوند، کار ساختن داستان شما بسیار دشوارتر خواهد بود. چه چیزی ضروری است؟ چه چیزی را میتوان حذف کرد؟ آیا میتوان وقایع را دوباره تنظیم کرد؟
متأسفانه، همه اینها به ویژگیهای تاریخی که در حال بازنویسی آن هستید بستگی دارد. با این حال، در اینجا چند دستورالعمل برای کمک به شما وجود دارد.
اساساً، یک رویداد یا صحنه را میتوان قطع کرد (یا به شدت تغییر داد) اگر:
هیچکس انتخاب نمیکند
– هیچ کس برای یک انتخاب سختی نمیکشد
– هیچ کس انگیزه انتخاب را کشف نمیکند
اگر هیچ یک از این سه مورد اتفاق نیفتد، احتمالاً میتوان رویداد را قطع کرد (به هر حال، این توصیه مناسبی برای داستان سرایی به طور کلی است.)
داستانهای واقعی همیشه داستانهای خوبی نیستند
شاید تعجب کنید اما خوانندگان وقتی متوجه میشوند یک داستان واقعی است، واقعیت را نمیخواهند زیرا واقعیت کند، آشفته و پر از لحظات پیش پا افتاده و بی معنی است.