تلفن: 66495713 - 66491588 - 66469184
تفاوت بین آرمانشهر و ویرانشهر و ترکیب آنها: میکستوپیا چیست

تفاوت بین آرمانشهر و ویرانشهر و ترکیب آنها: میکستوپیا چیست

تصور کنید در مکانی عجیب ایستاده‌اید: در یک طرف، شهرهای درخشان و اکوسیستم‌های سرسبز یک آرمانشهر در مقابل ما قرار دارند. اما وقتی به سمت دیگر برگردیم، بوی آسمان‌های پر دود و خاکستری را حس می‌کنیم که بر منظره‌ای خشک از استخوان‌ها نظاره می‌کند، جایی که مردم برای بقا در زیر سایه خانه‌های خاکستری مرتفعی که با سیم خاردار حلقه شده‌اند می‌جنگند. آیا ما در یک میکستوپیا هستیم؟

اگر در اطراف ما یک سرزمین پهناور وجود داشته باشد که در آن عناصر هر دو دیدگاه با هم ترکیب شوند، که اساساً ” مکانی امن” است، آنگاه در میکستوپیا نیستیم. اما اگر در مسیر باریک تری هستیم – مانند جاده کهربایی ِ زلازنی – که بین آرمانشهر و ویرانشهر قرار دارد، در این صورت در میکستوپیا هستیم. یا میتوانیم بگوییم در میکستوپیا هستیم اگر روی لبه پرتگاه باریکی ایستاده‌ایم، و در یک قدمی ما زمین محکم و درخشان قرار دارد و یک قدم پایین تر به ویرانه‌ای ختم می‌شود. برایند این دو احتمال است که در صورت برقراری تعادل مابین آنها، به یک میکستوپیا تبدیل می‌شود. در میکستوپیا یک رویداد واحد، یا مجموعه‌ای کوتاه از تصمیمات، داستان را به ماورا یا قهقرا می‌فرستد.

از جمله مثالهای میکستوپیا – که در آن عناصر آرمانشهری و ویرانشهری ترکیب می‌شوند اما مجزا باقی می‌مانند میتوان به عصر الماس نوشته‌ی نیل استفنسون اشاره کرد. اکثر رمانهای سایبری تاریک مانند نورومنسر نوشته ویلیام گیبسون نیز از این دسته‌اند. مثالهای قدیمی تری نیز وجود دارد مانند رمان کلاسیک ماشین زمان نوشته‌ی اچ جی ولز که در آن یک آرمانشهر مجسم در درون خود یک ویرانشهر را آشکار میکند. میکستوپیاها که در آن دو عنصر ترکیب می‌شوند کمتر رایجند.

میکستوپیاها بیشتر در رمانهای علمی تخیلی دیده می‌شوند. اما ارباب حلقه‌ها نیز یک میکستوپیا است: اِلف‌ها و هابیت‌ها در کنار موردور زندگی می‌کنند و حلقه باعث جابه جایی این دو  مکان می‌شود. 

جذابیت داستان‌های آرمان‌شهری در این است که به ما اجازه می‌دهد آینده‌ای را تصور کنیم که برای آن تلاش کنیم – یا شاید فقط برای رهایی از شرایط فعلی.  جذابیت داستان‌های ویرانشهری ممکن است دو جنبه داشته باشد: هم هشداری است در مورد راه‌هایی که باید از آنها اجتناب کرد و هم برای افرادی که در اینجا و اکنون رنج می‌برند مجالی برای تخلیه هیجانی می‌دهد.

تعداد زیادی از داستانهای ویرانشهری در صورتی می‌توانند وجود داشته باشند که بشریت با سطحی از حماقت جمعی رفتار کند که باورش دشوار است. بسیاری دیگر ظلم و ستم را می‌پذیرند، در نتیجه، باور کردن بیشتر ویرانشهرها سخت  بوده و به همین دلیل کمتر تأثیرگذار هستند.

اما امروزه، باور کردن آرمانشهرها حتی دشوارتر است، زیرا شباهت بسیار کمی به واقعیت کنونی دارند. تصور یک آینده آرمان‌شهری خوب است، اما به نظر دور از ذهن می‌رسد. ویرانشهرها، اگر به اصلی ترین داستان‌های تخیلی گمانه زنی تبدیل شوند، ممکن است ما را متقاعد کنند که “این تنها چیزی است که می‌توانید از آینده انتظار داشته باشید.” اگر آنها افکار ما را طوری تغییر دهند تا ما به طور جمعی برای حل بسیاری از مشکلات فعلی خود اقدام نکنیم بسیار غم انگیز خواهد بود.

نوشتن میکستوپیا به نویسنده اجازه می‌دهد تا روی بوم نقاشی غنی‌تری کار کند: زیرا او میتواند  عناصر فوق‌العاده و افتضاح را در پس‌زمینه بگنجاند، و همچنین فضای زیادی برای «بالا بردن مخاطرات» می‌دهد. وقتی دنیای داستانی، ترکیبی از خوب و بد باشد، به خصوص اگر در نقطه اوج متعادل باشد، انتخاب‌ها و اقدامات شخصیت‌ها می‌تواند عواقب بزرگی داشته باشد.

داستانهای گمانه زنی  به ما امکان می‌دهد آینده‌های احتمالی را کشف کنیم تا بتوانیم انتخابی آگاهانه داشته باشیم تا قسمت‌های خوب را هدف قرار دهیم و از بدی‌ها دور شویم. فرانکشتاین به ما هشدار می‌دهد که قبل از ایجاد فناوری‌هایی که نمی‌توانیم کنترلشان کنیم، فکر کنیم. پیشتازان فضا ما را به تصور جسورانه آینده‌ای دور از برابری، صلح و فراوانی سوق می‌دهد

شاید بهترین دلیل برای خواندن میکستوپیا، به ویژه در شرایط جوی کنونی جهان، این باشد که خواننده احساس می‌کند در دسترس هستند و حداقل به راه‌های پیش رو اشاره می‌کنند. چنین داستان‌هایی ما را در مبارزه روزمره تشویق می‌کنند – همانطور که شخصیت‌های خود را تشویق می‌کنند – نه فقط به زنده ماندن بلکه تلاش برای تبدیل جهان به مکانی بهتر.

دیدگاهتان را بنویسید

Shopping cart

0
image/svg+xml

No products in the cart.

Continue Shopping