هر فردی که عاشق کتاب خواندن است، هیجان انتخاب یک کتاب جدید، بردن آن به خانه و منتظر ماندن برای لحظاتی آرام به جهت فرو رفتن در عمق آن را میشناسد. اما عاشق کتاب بودن همیشه ساده نیست. در زیر به شش چالشی که عشاق کتاب با آن آشنا هستند اشاره میکنیم:
- میخواهید کتاب را تمام کنید – اما دوست ندارید کتاب تمام شود
همانطور که به فصلهای پایانی کتاب خود میرسید، نمیتوانید منتظر بمانید تا بفهمید چه اتفاقی میافتد. شما به سختی میتوانید کتاب را زمین بگذارید. مثلا در لحظاتی که منتظر هستید تا کتری بجوشد، دستشویی رفتنتان تمام شود یا بچههایتان از مدرسه برگردند کتاب میخوانید.
اما همانطور که صفحات خوانده نشده کمتر و کمتر میشوند، نگران میشوید. وقتی داستان در نهایت به پایان میرسد چگونه آن را تحمل میکنید؟ شما بدون دوستان جدید خود تنها خواهید بود. لحظهای که کتاب را میبندید، احساس رضایت میکنید، اما از دست دادن افرادی که با آنها آشنا شدهاید برایتان دشوار است. برای کسی که عاشق کتاب است تنها یک درمان وجود دارد. در اسرع وقت باید داستان جدیدی را آغاز کنید.
- قرار گذاشتهاید بیرون بروید اما به فصل آخر کتابتان رسیده اید
وقتی دوشنبه شب کسی از شما میپرسد که آیا میخواهید جمعه شب بیرون بروید موافقت میکنید. شام خوردن با اعضای خانواده یا دوستانتان لذت بخش است. اکنون دیگر وقت رفتن است. باید از خواندن دست بکشید و آماده شوید اما نمیتوانید کتاب را زمین بگذارید. شما به فصل آخر رسیدهاید و باید بفهمید چه اتفاقی افتاده است. مشکل آنجاست که دنیای واقعی در مقایسه با شور و هیجان داستان کسل کننده به نظر میرسد.
- از قطار جاماندهاید – زیرا غرق در کتاب شدهاید
این اتفاق برای اکثر عاشقان کتاب افتاده است. ما برای آنکه کمی نفس بگیریم سرمان را بالا میآوریم و متوجه میشویم که باید پنج ایستگاه پایین تر از قطار یا اتوبوس پیاده میشدیم. جا ماندن از ایستگاه تنها مشکل نیست. ما خوابیدن را هم فراموش میکنیم. با خود قرار میگذاریم که نیم ساعت قبل از خواب کتاب بخوانیم و تا به خودمان بیاییم ساعت 3 صبح شده است. اما باز هم چشم برگرفتن از صفحات کتاب برایمان بسیار دشوار است.
- جذب کتاب جدیدی در کتاب فروشی میشوید اما ده کتاب نخوانده در خانه دارید
برای فردی که خوره کتاب است رفتن به کتابخانه یا کتاب فروشی خطرناک است. آنها همانطور که دیگران به سمت شکلات جذب میشوند به سمت کتاب جذب میشوند. هر کتاب پر از افراد زیاد، مکانهای عجیب و غریب و داستانهای شگفت انگیز است. در صفحات آنها کلمات بسیار شگفت انگیز و پر از حکمت و پند و اندرز وجود دارد.
- فراموش میکنید با خود کتاب ببرید
شما وارد هواپیما شدهاید یا در اتاق انتظار دندان پزشکی نشستهاید و متوجه میشوید که کتابتان را با خود به همراه نیاوردهاید. درد و رنجی که در این لحظات تحمل میکنید قابل گفتن نیست. بدتر آنکه فرصت کتاب خواندن را از دست میدهید. در عوض مجبور میشوید صفحات یک مجله قدیمی را ورق بزنید یا در اینترنت به گشت و گذار مشغول شوید. اما هیچ چیز جای کتاب خواندن را نمیگیرد.
- وقتی در حال خواندن بخش مهمی از کتاب هستید عاملی باعث وقفه در خواندنتان میشود
درست است که شما خانواده و دوستانتان را دوست دارید. اما گاهی اوقات آنها نیز مایه رنج و ناراحتی شما میشوند. اگر مشکل مهمی پیش آمده باشد کتاب را کنار میگذارید و برای کمک میروید. اما کسی که به دلیل بی اهمیتی باعث وقفه در خواندن شما میشود واقعا اعصاب و روان شما را به هم میریزد.