در عصر اطلاعات، که در آن داستانها و روایتهای زیادی به گوشمان میرسد، هنر نویسندگی همچنان دارای قدرتی منحصربهفرد و دگرگونکننده است. توانایی بافتن کلمات در روایتهایی که میتواند الهام بخش، تأثیرگذار و روشنگر دیگران باشد، هنری است به قدمت زمان. ارنست همینگوی، رماننویس و داستاننویس افسانهای آمریکایی، یکی از افرادی است که در این هنر تسلط یافته است. همینگوی میگوید « برای آنکه درباره زندگیتان بنویسید، ابتدا باید آن را زندگی کنید». او با این نقل قول به ما یادآوری میکند که جوهر نوشتن صرفاً در تسلط بر زبان یا استفاده هوشمندانه از ابزارهای ادبی نیست، بلکه در غنای تجربیات زندگی است که به داستانهای ما دامن میزند.
اهمیت تجربهی زندگی قبل از نوشتن درباره آن
ادعای ارنست همینگوی مبنی بر اینکه برای آنکه درباره زندگیتان بنویسید، ابتدا باید آن را زندگی کنید، بر نقش بی بدیل تجربه شخصی در ساختن روایتهای جذاب تأکید میکند. در حالی که میتوان در مورد مفاهیم انتزاعی یا داستانهای تخیلی صرفاً از ذهن خود نوشت، نوشتههایی که از تجربیات زندگی نشأت میگیرند اغلب با خوانندگان عمیق تر ارتباط برقرار میکنند. این موضوع سه علت دارد:
– اصالت: زندگی انبوهی از تجارب را فراهم میکند. تکرار این اصالت تنها از طریق تخیل دشوار است. وقتی نویسنده از روی تجربه شخصی مینویسد، روایت با احساسات، افکار و واکنشهای واقعی آغشته میشود که داستان را برای خوانندگان قابل ربط تر و باورپذیرتر میسازد.
– عمق درک: تجربه دست اول، دیدگاه منحصر به فرد و درک عمیقی را ارائه میدهد که خواندن یا شنیدن در مورد آن به حق مطلب را ادا نمیکند. این عمق درک، نویسندگان را قادر میسازد تا رویدادها، شخصیتها و احساسات را با ظرافت و دقت به تصویر بکشند و تجربهای فراگیرتر را برای خواننده ایجاد کنند.
– منحصر به فرد بودن دیدگاه: تجربه زندگی هر فردی منحصر به فرد است و بنابراین، هر فرد داستان منحصر به فردی برای گفتن دارد. استفاده از تجربیات زندگی خود به نویسندگان این امکان را میدهد که دیدگاهی منحصر به فرد ارائه دهند، که کار آنها را از دیگران متمایز میکند.
تجربهی کامل زندگی: تعریف و مثال
“زندگی کامل” به چه معناست؟ این یک مفهوم ذهنی است و میتواند از فردی به فرد دیگر بسیار متفاوت باشد. برای برخی، زندگی کامل ممکن است به معنای سفر به جهان و تجربه فرهنگهای مختلف باشد. برای دیگران، این میتواند شامل غور و بررسی در حوزه فعالیتهای فکری، کاوش در شگفتیهای پیچیده علم یا ادبیات باشد. با این حال، برای دیگران، ممکن است به معنای ارتباط عمیق با مردم، ایجاد روابط معنادار و ایجاد تغییر در زندگی دیگران باشد. صرف نظر از تعاریف شخصی، زندگی کامل شامل پذیرفتن زندگی با کنجکاوی، گشاده رویی و اشتیاق است. ما باید به جای اینکه صرفاً وجود داشته باشیم، فعالانه با دنیای اطراف خود درگیر شویم.
مایا آنجلو: آنجلو یک شاعر آمریکایی و فعال حقوق مدنی بود که به شدت از تجربیات زندگی خود در آثارش استفاده کرد. تجربیات آنجلو از آسیبهای دوران کودکی تا نقش فعال او در جنبش حقوق مدنی، عمیقاً بر شعر و نثر او تأثیر گذاشت. زندگینامهای او، «میدانم چرا پرنده در قفس آواز میخواند»، قدرت و انعطافپذیری او را به نمایش میگذارد و گواهی قدرتمند ب توانایی انسان برای غلبه بر ناملایمات میباشد.
ارتباط بین زندگی کردن و نوشتن
رابطه بین زندگی و نوشتن بسیار عمیق تر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر میرسد. آنها صرفاً دو فعالیت متمایز نیستند، بلکه جنبههای عمیقاً مرتبط با هم از تجربه انسانی هستند که هر یک دیگری را غنی و تقویت میکنند.
1– تجربیات زندگی مصالح نوشتن را فراهم میآورند: همانطور که در بخشهای قبلی بحث شد، تجربیات زندگی مواد خام را برای روایتهای ما فراهم میکند. مشاهدات، برخوردها، شادیها، غمها، پیروزیها و ناکامیهای ما همگی بهعنوان منابع ارزشمند الهام برای نوشتن ما عمل میکنند. زندگی با صراحت و کنجکاوی ما را به ناظرانی مشتاق و مفسران همدل از شرایط انسانی تبدیل میکند که به نوبه خود توانایی ما را برای نوشتن معتبر و قانع کننده افزایش میدهد.
2- نوشتن، زندگی را تقویت میکند: در حالی که واضح است که زندگی بر نوشتن ما تأثیر میگذارد، به همان اندازه مهم است که اذعان کنیم که عمل نوشتن میتواند درک ما از زندگی را افزایش دهد. نوشتن ما را وادار میکند تا در تجربیات خود تأمل کرده و عمیقتر در افکار و احساسات خود کاوش کنیم. این فرآیند دروننگرانه میتواند به کشف عمیق خود، رشد شخصی و درک بیشتر از دنیای اطراف ما منجر شود. علاوه بر این، نوشتن به ما امکان میدهد تجارب خود را جاودانه کنیم، لحظات و احساسات زودگذر را در کلمات به تصویر بکشیم و بتوانیم دوباره با مرور آنها درسهایی که نگرفتهایم را بیاموزیم.
3- حلقه بازخورد زندگی و نوشتن: یک حلقه بازخورد دائمی بین زندگی و نوشتن وجود دارد. تجربیات ما به نوشتنمان دامن میزند، در حالی که بینشهایی که از نوشتن به دست میآوریم، نحوه برخورد ما به زندگی خود را نشان میدهد. این رابطه همزیستی ما را قادر میسازد هم به عنوان نویسنده و هم به عنوان فردی رشد کنیم. هر تجربه جدید به ما دیدگاههای تازهای برای نوشتن میدهد، و عمل ترجمه این تجربیات به کلمات، درک ما را از آنها عمیقتر میکند.
نتیجه گیری
همانطور که در سفر زندگی پیش میرویم، خود را در نقش دوگانه بازیگر و تماشاگر مییابیم. ما با دنیا درگیر هستیم، تجربه میکنیم، یاد میگیریم و رشد میکنیم. و وقتی قلم به دست میگیریم تا بنویسیم، از بینندگان به کاتبان تجربه انسانی تبدیل میشویم. ما از طریق کلماتمان جوهر زندگی را همانطور که درک میکنیم به تصویر میکشیم و به خوانندگان خود نگاهی اجمالی به جهان، دیدگاهها و روحمان میدهیم
نقل قول ارنست همینگوی، « برای آنکه درباره زندگیتان بنویسید، ابتدا باید آن را زندگی کنید »، بر این رقص پیچیده بین زندگی و نوشتن تأکید میکند و نشان میدهد که نوشتن از تجربیات زندگی سرچشمه میگیرد، در حالی که فرآیند نوشتن، درک ما از زندگی را غنیتر میکند.