یکی از چالشهای نویسندگان اجازه دادن به دیگران برای خواندن نوشتههایشان است. اما قبل از آنکه دست نوشته خود را برای کسی بفرستید باید آن را به اولین خواننده و ویراستار خود بسپارید- خودتان. در بسیاری از توصیهها گفته میشود که نویسنده باید مانند خواننده فکر کند. در زیر به برخی از راههایی که به شما کمک میکند تا خواننده خوبی باشید اشاره میکنیم. با پرسیدن سه سوال از خود شروع کنید.
- آیا منتظر بخشی از داستان هستید؟
ممکن است کمی خود بزرگ بینی به نظر برسد اما ایرادی ندارد که از نوشته خود لذت ببرید. شما با خواندن و لذت بردن از نوشته خود میتوانید ارزش خود را بشناسید و به صحت آنچه مینویسید اعتماد کنید. اگر منتظر فرا رسیدن بخشی از کتاب خود هستید، احتمالا به این دلیل است که این قسمتها قوی ترند. شاید هم منتظر آن هستید که کمی آن قسمتها را اصلاح کنید.
- آیا از بخشی از قسمتها میترسید یا جلوتر پیش میروید؟
ممکن است ساده به نظر برسد، اما برای اینکه مثل یک خواننده فکر کنیم، باید طوری به نوشتههایمان نزدیک شویم که انگار خواننده هستیم. چه قسمتهایی را دوست دارید و چه قسمتهایی را دوست ندارید؟
بنابراین، وقتی در حال ویرایش یک قطعه هستید، آیا شروع به فکر کردن در مورد آنچه بعداً میآید، میکنید و میگویید: آه، دوباره به این بخش رسیدم؟ ” در این صورت خوانندگان نیز به این فکر خواهند کرد.
اگر به دنبال راههایی برای بهبود نوشته خود هستید، به بررسی قسمتهایی که از آنها لذت میبرید ادامه ندهید. به قسمتهایی که از آنها میترسید، به قسمتهایی که از آنها میگذرید نگاه کنید و از خود بپرسید آنها چه چیزی کم دارند؟
- اگر نوشته شما توسط فرد دیگری نوشته شده بود علاقهای به خواندن آن داشتید؟
اگر کتابی وجود دارد که میخواهید بخوانید، اما هنوز نوشته نشده است، این وظیفه شماست که آن را بنویسید.» -تونی موریسون
اگر هدف شما، چاپ کتابتان است پس بپذیرید که کنترلی بر اینکه دیگران در مورد آن چه فکر میکنند ندارید. با این حال، شما این توانایی را دارید که آنچه را که در مورد آن فکر میکنید کنترل کنید. اگر داستانتان را در یک مجله ببینید برای خواندن آن وقت میگذارید؟
اگر چیزی را نمینویسید که دوست دارید بخوانید، پس الف) چرا اصلاً آن را مینویسید، ب) احتمالاً از آن نیز لذت نمیبرید … و بنابراین، خواننده شما نیز از آن لذت نخواهد برد.
در ابتدا:
این سوال که چگونه بهترین خواننده خود باشید به سوال دیگری که نویسندگان اغلب با آن روبرو هستند مرتبط میشود: «وقتی داستانهای زیادی در یک زمان وجود دارد، چگونه میدانم روی کدام یک کار کنم؟ » یا چگونه بفهمم کدام داستانها ارزش وقت را دارند؟ ” . پاسخ این سوال آن است که مانند یک خواننده فکر کنید.
کدام داستان خوب است؟
هیچ استاندارد جهانی برای اینکه «خوب» از نظر محتوای داستان چیست، وجود ندارد. شما میتوانید ساختار سه پردهای را دنبال کنید، اما شخصیتها ممکن است از بین بروند. شما میتوانید ساختار سه پرده را به طور کامل خنثی کنید و یک داستان پرفروش و برنده جایزه بنویسید. بنابراین از خود بپرسید: “آیا این به اندازه کافی خوب است؟ ” این سوالی نیست که بتوانید با یک بله یا خیر ساده به آن پاسخ دهید. پاسخ آن این نیاز به یک فرو رفتن عمیق در داستان و در خواستههای خود به عنوان یک نویسنده و یک خواننده دارد
به خودتان اعتماد کنید
حالا که مثل یک خواننده فکر میکنید، یا حداقل به فکر کردن مثل یک خواننده فکر میکنید، قدم بعدی اعتماد به خودتان است. امری که نقطه مقابل نویسنده بودن است. همه ما به خودمان شک داریم. اما اینجاست که باید یاد بگیرید در دو ذهن باشید. شما میتوانید به طور ذهنی به داستان خود شک کنید زیرا این داستان شماست و بسیار به آن نزدیک هستید. اما از نظر عینی، باید به این موضوع توجه داشته باشید که آیا این داستان با کیفیت است. به هر حال، شما خواننده و همچنین نویسنده هستید. کیفیت را با دیدن آن میشناسید. بنابراین هنگام بازبینی به غریزه خوانش خود اعتماد کنید