معمولا به نویسندهها توصیه میشود تا کاراکترهای پیچیده خلق کنند. اما چه چیزی یک کاراکتر را پیچیده میکند؟ برای پاسخ به این سوال، باید نگاهی به یکی از مهمترین جنبههای زندگی انسان بیاندازیم. انسانها موجودات قبیلهای هستند. ما برای زنده ماندن باید در کنار همدیگر زندگی کنیم. ما برای آنکه دوستان را از دشمنان خود شناسایی کنیم به خودمان و اطرافیانمان برچسب میزنیم. شخصیت اصلی و خیرخواه داستان قهرمان است و کاراکتر ثانویهای که از او حمایت میکند، یاور قهرمان نامیده میشود. کاراکتر مسن تر و داناتر داستان، راهنمای قهرمان است و کاراکتری آنها به سمتش جذب میشوند عاشق پیشه نام دارد. شناسایی کاراکترها توسط نقشهایی که بازی میکنند به ما در درک داستان کمک میکند. اما اینها تنها برچسبهایی نیستند که در داستان از آنها استفاده میکنیم. در واقع ما برای کاراکترهایمان الگوی اصلی تعریف کردهایم. برخی از الگوهای رایج کاراکتری عبارتند از:
- جنگجو
- یتیم
- دوشیزه
- عجوزه
- جوکر
- اغواگر
- حاکم
- یاغی
به عنوان نویسنده تعریف کردن نقشی که کاراکترها بازی میکنند به ما کمک میکند تا مطمئن شویم هدف روایی خود را انجام میدهند در حالیکه خواننده معمولا عاشق کاراکترهای الگویی است. به بیان ساده کاراکترهای پیچیده، کاراکترهایی هستند که فراتر از چارچوب الگوهای اولیه کاراکتری وجود دارند. لازمه خلق چنین کاراکترهایی کشف کردن و عمق بخشیدن به عوالم درونی کاراکتر است.
پیچیده سازی منظرگاه عاطفی کاراکتر
با آنکه معمولا افراد توسط خصیصههای شخصیتی بارز خود تعریف میشوند ( مانند مهربانی، خشم، یا عدم اطمینان) هیچ کس همیشه این خصوصیات را به تنهایی تجربه نمیکند. اکثر افراد هر روز دامنه وسیعی از احساسات مختلف را تجربه میکنند. تعریف ماهیت منظرگاه عاطفی کاراکتر روشی خوب برای خلق کاراکتری با احساسات پیچیده است. بدین منظور کافی است سوالات زیر را در مورد یکی از کاراکترهای خود بپرسید:
- چه چیزی کاراکتر من را ناراحت میکند؟
- چه چیزهای کوچکی برای کاراکتر من شادی به همراه میآورد؟
- چه چیزی باعث میشود کاراکتر من احساس ناراحتی کند؟
- کاراکتر من با چه کسی یا چه چیزی یا چه زمانی احساس راحتی میکند؟
این فرایند را با هر حسی که در صدد کشف آن هستید امتحان کنید: با خشم، افسردگی، تنفر، شکرگذاری، حسادت، اعتماد به نفس، شجاعت و الهام.
تعریف هوش هیجانی کاراکتر
وقتی در حال کشف پیچیدگیهای احساسی کاراکترتان هستید، ممکن است بخواهید هوش هیجانی آنها را نیز مشخص کنید( یعنی سطح آگاهی و کنترل بر روی احساسات و عواطف و توانایی آنها برای ساخت و حفظ روابط سالم)
کاراکترهایی که هوش هیجانی بالایی دارند مهارتهای ارتباطی بالا، حدومرزهای شخصی و درک قدرتمندی از رفتارهای سالم و ناسالم دارند. آنها به جز آنکه همدل و صبورند میدانند که نباید احساساتی برخورد کنند. آنها قبل از صحبت کردن فکر میکنند و آرام و منطقی و نه به شکل واکنشی عمل میکنند. از طرف دیگر کاراکترهایی که هوش هیجانی پایینی دارند در برقراری ارتباط ضعیفند. ممکن است آنها خودخواه، پرتوقع، خودشیفته باشند و در نتیجه رفتارهای سمی یا سوءاستفاده گرانه از خود نشان میدهند. آنها نمیدانند چطور عواطف خود را مدیریت کنند و در نتیجه به شکل واکنشی حرف میزنند و عمل میکنند. هوش هیجانی مانند هر خصیصهای طیف گستردهای دارد. درک و آگاهی از هوش هیجانی کاراکترتان به شما در درک بهتر نحوه عملکرد و واکنش آنها در طول داستان کمک میکند.
در واقع تعریف هوش هیجانی کاراکتر، ممکن است حتی به شما در ساخت قوس کاراکتری( یعنی مجموعهای از رویدادهایی که کاراکتر در سفر درونیاش تجربه میکند) کمک کند. کاراکترهایی که قوس کاراکتری مثبت را تجربه میکنند در هوش هیجانی خود پیشرفت میکنند، یاد میگیرند چطوری موانع درونیشان را مدیریت کنند، حد و مرز تعیین کرده و روابطشان را تقویت میکنند. کاراکترهایی که داستان خود را با سطح بالایی از هوش هیجانی آغاز میکنند غالبا قوس کاراکتری ایستا را تجربه میکنند که با وجود وسوسهها به آن میچسبند. در این بین بسیاری از کاراکترهایی که قوس کاراکتری منفی را تجربه میکنند، داستان خود را با هوش هیجانی پایینی شروع و به اتمام میرسانند.