رمانهای بزرگ فصل آغازینی دارند که توجه خواننده را به خود جلب میکند. فصل اول باید خواننده را درگیر و، قهرمان داستان را معرفی کند و پنجرهای رو به دنیای داستان بگشاید.
چگونه فصل اول رمان خود را بنویسیم
نوشتن اولین رمان تلاشی طاقت فرساست و بسیاری از رمان نویسان قبل از پایان بردن صفحه اول با سد نویسندگی روبه رو میشوند. نکات نگارشی زیر به شما در گذشتن از این سد و نوشتن فصل آغازینی غنی و جذاب کمک میکند:
- لحن داستان را تثبیت کنید. اولین صفحه از رمان شما باید لحن داستانتان را مشخص کند. اگر میخواهید داستان ترسناک بنویسید باید لحن تاریک و خوفناکی داشته باشد که به پایانی نفس گیر ختم شود. پاراگراف آغازین شما فرصتی برای تثبیت لحنی است که خواننده تا پایان داستان میتواند انتظار آن را داشته باشد.
- زاویه دید خود را مشخص کنید. زاویه دید یکی از اساسی ترین ابزارهای داستان سرایی است و باید از ابتدای فرایند نوشتن مشخص شود. زاویه دید اول شخص بینش عمیقی نسبت به افکار قهرمان داستان میدهد در حالی که زاویه دید سوم شخص با مخفی نگه داشتن اطلاعات نسبت به کاراکترهای مهم و پیش داستانهایشان در داستان تعلیق ایجاد میکند.
- مطمئن شوید که قهرمان اصلی هدف مشخصی دارد. به هنگام معرفی قهرمان، باید مطمئن شوید که خواننده هدفی را که او در طول رمان میخواهد به آن دست یابد را متوجه میشود. این بدان معنا نیست که هدف در اولین صفحه به طور کامل تعریف شود اما بذرهای آن باید از ابتدا کاشته شوند.
موارد پنجگانهای که باید در فصل اول رمان آورده شوند
تعداد کمی از رمانها با وجود فصل اولِ بد، دوام میآورند. اگر فصل اول بد باشد نه تنها خواننده را دلزده میکند بلکه نوشتن مابقی رمان سختتر میشود. اگر فصل اول رمان محکم نباشد کل داستان آن فرو میریزد.
- پاراگراف آغازین جذاب: خواننده با خواندن اولین جمله نسبت به کل کتاب حسی را تجربه میکند. برای همین است که پاراگراف آغازین بسیار مهم است. صحنه آغازین شما باید حس کنجکاوی خواننده را برانگیزد، لحن روایی شما را مشخص کند و مقدمهای موضوعی برای بقیه داستان باشد. این بار برای جمله اول زیاد است و به همین دلیل است که برخی نویسندگان ابتدا کل کتابشان را مینویسند سپس به جمله آغازین برمیگردند و آن را مینویسند.
- مقدمهای بر کاراکتر اصلی. یک مدخل خوب معمولا شامل معرفی کاراکتر اصلی است. موفقیت رمان شما توسط توانایی خواننده برای شناسایی قهرمان مشخص میشود. در پایان فصل اول رمان خواننده باید بداند کاراکتر اصلی کیست و برای دنبال کردن سفر او در فصل دوم مشتاق باشد.
- مقدمهای بر ضدقهرمان داستان. یک کاراکتر اصلی خوب توسط ارتباطش با ضد قهرمان تعریف میشود. ضدقهرمان چالشها و موانعی را پیش میکشد که قهرمان باید بر آنها غلبه کند و باعث رشد او در این فرایند میشود. این درگیری باید در فصل اول نشان داده شود. خواننده باید در پایان فصل بداند که قهرمان قرار است با چه کسی درگیر شود.
- چیدمانی شفاف: وقتی خوانندهای برای اولین بار رمان شما را میخواند میخواهد نسبت به محیط داستان دیدی به دست آورد. این یعنی وارد کردن جزییات احساسی که به آنها اجازه میدهد مناظر، صداها و بوهایی که قهرمان تجربه میکند را تجربه کنند. مثلا اگر رمان شما در نیویورک اتفاق افتاده است میتوانید صدای بوق تاکسیها و سوسو زدن نورهای شهری را در آن وارد کنید.
- رویدادی هیجان انگیز: رویداد هیجان انگیز موتور داستان شماست و نقطه آغازینی برای سفر کاراکتر اصلی و قوس نهایی او میباشد. ممکن است خواننده به دلیل لحن منحصربفرد یا زاویه دید متمایز شما شروع به خواندن رمان کند، اما آنها فقط در صورتی به خواندن ادامه میدهند که رویداد هیجان انگیز شما به اندازه کافی تحریک کننده باشد و آنها را به جلو سوق دهد