چرا ما کاراکترهایی مانند هاکلبری فین، الیور توییست، فرود بگینز و هری پاتر را بعد از سالها به خاطر میآوریم؟ رمانهای سرگرم کننده دارای کاراکترهای باورپذیری هستند که خطاهای انسانی دارند و در انتهای داستان تبدیل به قهرمان میشوند.
انواع هشت گانه کاراکترهای داستانی
- قهرمان
کاراکتر اصلی یا قهرمان داستان شما، بازیکن اصلی است. او نقطه تمرکز شماست، شخصی که میخواهید خوانندگان شما به او توجه کنند. او در مرکز توجه است. طرح داستان را جلو میبرد، اهداف داستان را دنبال کرده و به موازات داستان رشد و تغییر میکند. بر وسوسهی خود برای خلق یک کاراکتر بی عیب و نقص غلبه کنید. او را در ابتدای داستان وارد صحنه کنید، نامش را در داستان صدا بزنید، و اطلاعات اضافی در مورد او بدهید که باعث شود خواننده به اتفاقاتی که در مورد او میافتد بیشتر توجه کند.
از جمله قهرمانهای داستانی میتوان به رومئو و ژولییت در داستان شکسپیر، الیزابت بِنِت در داستان غرور و تعصب و دوروتی در جادوگر شهر اوز اشاره کرد.
- ضد قهرمان
ضد قهرمان شرور داستان و کاراکتری است که با قهرمان شما مخالفت میکند. هر چه ضد قهرمان شما منفورتر باشد، قهرمانتان جذاب تر است. ضد قهرمان باید :
- پیش زمینه واقعی و دلسوزانه داشته باشد
- دارای قدرت باشد
- قهرمان را مجبور کند که تصمیمات سخت بگیرد
- باعث رشد قهرمان شود.
مثالهایی از ضد قهرمانهای معروف:
- لرد ولدمورت در هری پاتر، آقای دارسی در غرور و تعصب.
- یاور ابرقهرمان
دومین کاراکتر مهم داستان بعد از قهرمان یاور است که همیشه از قهرمان حمایت نمیکند. برخی مشکلاتی را نیز برای قهرمان ایجاد میکنند. اما در اکثر موارد یاور، دوستی است که از قهرمان حمایت میکند، به او راهکار میدهد و به داستان عمق میبخشد.
مثالهایی از کاراکتر یاور:
- سموایز گمجی در ارباب حلقهها، ایاگو در اتلوو.
- آشوبگر
سومین کاراکتر از نظر اهمیت بعد از قهرمان و یاور، فرد آشوبگری است که برای قهرمان مشکلاتی را ایجاد میکند و موقعیتهای فراوانی را برای درخشش قهرمان فراهم میآورد. گاهی اوقات او خود ضدقهرمان است.
مثالهایی از کاراکتر آشوبگر:
- تام سایر در ماجراهای هاکلبری فین، هرمیون در هری پاتر
- معشوق
معشوق معمولا عشق قهرمان است که مشکلاتی را در زمینه دستیابی او به هدف بوجود میآورد. اگر کاراکتر معشوق به خوبی پرداخته شود نشان دهنده قدرتها و نقطه ضعفهای کاراکتر اصلی خواهد بود. اما مراقب باشید. یک معشوق بی عیب و نقص کاملا غیرواقعی به نظر میرسد.
مثالهایی از کاراکترهای معشوق:
رت باتلر در برباد رفته، آقای دارسی در غرور و تعصب، دیزی در گتسبی بزرگ
- رازدار
کاراکتری که قهرمان به او اعتماد میکند معمولا دوست صمیمی، معشوق یا راهنمای اوست. اما گاهی اوقات ممکن است تبدیل به کاراکتری دور از واقع تبدیل شود. رازدار ابزاری لازم است که از طریق آن افکار و احساسات قهرمان آشکار میشود.
مثالهایی که از کاراکتر رازدار:
آلبوس دامبلدور در هری پاتر، سموایز گمجی در ارباب حلقه ها
- سیاهی لشگر
شما برای اهدافی محدود به کاراکترهای سیاهی لشگر نیاز دارید. آنها کاراکترهای پیش زمینهای هستند که ظاهر و ناپدید میشوند اما به داستان معنی میبخشند. بنابراین آنها را کلیشهای نکنید. کاراکتر اصلی شما معمولا با این کاراکترها برخورد میکنند مثلا با تعمیرکار، منشی، راوی، نویسنده یا کسی که کنار او در اتوبوس نشسته است.
مثالهایی از سیاهی لشگر:
- پارواتی و پادما در هری پاتر، راداگاست در ارباب حلقهها.
- نقیض
کاراکتر نقیض مانند شرور، ضد قهرمان است و قدرتهای او را پر رنگ میکند. اما نقیض معمولا شرور نیست. بلکه خصوصیاتی را از قهرمان نشان میدهد که میخواهید خواننده بیشتر بر روی آنها تمرکز کند . در حالی که شرور دشمن قهرمان است.
مثالهایی از کاراکتر نقیض
-دراکو مالفوی در هری پاتر، دکتر واتسون در شرلوک هولمز.