شاید این نظریه متعصبانه باشد، اما از منظر ادبی درخواست نویسنده برای سوزاندن آثارش پس از مرگ خود، در بهترین حالت نابخردانه و در بدترین حالت غیرصادقانه است. همانطور که میدانیم، ماکس براد آشکارا خواسته کافکا برای سوزاندن آثارش بعد از مرگش را زیر پا گذاشت و از این طریق یک قرن قدردانی خوانندگان و نویسندگان را به دست آورد. ولادیمیر ناباکوف نیز میخواست آثار ناتمامش سوزانده شود، اما همسر و پسرش نتوانستند از این امر پیروی کنند. برای دوستداران کتاب، این یک روند اتفاقی است، اما برای نویسندگان یک پیام روشن وجود دارد: اگر میخواهید آثارتان بعد از مرگ سوزانده شوند، باید خودتان این کار را انجام دهید.
- نیکولای گوگول
نیکلای گوگول، شاعر و رماننویس معروف رئالیست روسی، به طور شهودی احساس میکرد که نمیتواند روی دولتش برای از بین بردن قسمت دوم اثر بزرگش به نام ارواح مرده حساب کند. بنابراین، گوگول، که توسط یک کشیش متعصب روسی متقاعد شده بود که مجموعه کارهای خلاقانهاش گناه آلود بوده و خود نیز در راه هلاکت است، دفترچه یادداشت حاوی دومین اثر رمان سه جلدی خود را نابود کرد (برداشتی از کمدی الهی دانته بود) . او مدعی شد که شیطان او را به بازی گرفته است. او سپس کمتر از دو هفته بعد مرد.
- جرارد هاپکینز
جرارد مانلی هاپکینز، شاعر انگلیسی قرن نوزدهم، نویسنده دیگری بود که احساس میکرد مذهبش با زندگی ادبی او در تضاد است. برای مثال، یک سال، هاپکینز قول داد که از نوشتن شعر برای ایام روزه داری دست بکشد. سرانجام هاپکینز به کشیش یسوعی تبدیل شد و در آغاز شور و شوق مذهبی خود نه تنها شعر میگفت، بلکه تعداد زیادی از شعرهای اولیه خود را نیز سوزاند. بدون شک این یک ضایعه ادبی قابل توجه بود، اما شاید، همانطور که اومبرتو اکو ادعا میکند، شاعران بزرگ بهتر است آثار اولیه خود را بسوزانند تا اینکه تلاش کنند آنها را منتشر نمایند.
- جیمز جویس
در حالی که ظلمهای مذهبی ظاهراً برخی از نویسندگان را به تخریب آثارشان مجبور میکنند، اغلب اوقات نگرانیهایی در زمینه زیباییشناختی وجود دارد. به عنوان مثال، جیمز جویس به دلیل رد شدن توسط بیست ناشر یا بیشتر، چنان ناامید شد که تصمیم گرفت رمان زندگینامهاش به نام استفان قهرمان (در نهایت به عنوان یک اثر مستقل در سال 1944 منتشر شد) را بیدرنگ در آتش بیندازد. داستان از این قرار است که همسرش، نورا، و خواهرش برای نجات تعدادی از بخشهای نسوخته کتاب در معرض خطر سوختگی جدی قرار گرفتند و این بخشها اساس رمان بعدی او به نام پرترهای از یک هنرمند جوان را تشکیل داد که یکی از برجسته ترین رمانهای ترتیبی در تاریخ ادبیات است
- رابرت لوییس استیونسون
در حالی که همسر جویس به نجات کار خلاقانه شوهرش کمک کرد، همسر رابرت لوئیس استیونسون به نجات کار شوهرش در عوالم روحانی و نه مادی کمک کرده است. استیونسون عادت داشت نظر همسرش را در مورد پیشنویسهای اولیه بخواهد، و ظاهراً فکر میکرد که پیشنویس اولیه «مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» (1886) به روشی اشتباه نوشته شده که رویکردی بیش از حد تحت اللفظی دارد.
استیونسون، که در آن زمان بیمار و در بستر بیماری بود، ظاهراً آنقدر مأیوس شده بود که متن را سوزاند و سپس همسرش را به اتاق فراخواند تا به توده خاکستر نوشتههایش نگاه کند. اما ایده دست نوشته ظاهرا در تخیل او باقی مونده بود. او احتمالاً با کمک مقادیر فراوان کوکائین، نسخه نهایی و بازنویسی شده داستان را در کمتر از یک هفته نوشت.
- آتوسا مشفق
ما درباره دلایل مذهبی و زیباییشناختی تخریب اثر صحبت کردهایم، اما چند نویسنده برای زنده ماندن مجبور شدهاند دستنوشتههای خود را بسوزانند؟ حداقل انگیزه یکی از این نویسندگان حفظ جانش بوده است. آتوسا مشفق که به طور موقت از زندگی خود در منهتن فرار کرده بود، ظاهراً یک شب متوجه شد که هیزم برای اجاقی که برای گرم کردن استفاده میکند تمام شده است. او مجبور شد برخی از نوشتههایش را بسوزاند تا از سرما جلوگیری کند، اما احتمالا در یک مکان تاریک فلسفی گرفتار شده است. شاید اغراقآمیز باشد که بگوییم او بدون انجام این کار زنده نمیماند، اما مطمئناً این مورد نادری است که نویسندهای دستنوشتهها را به دلیل احساس نیاز جسمانی میسوزاند.