مجموعهای از سه عنصر داستانی را انتخاب کرده و داستانی را تجسم کنید که هر سه آنها را داشته باشد.
- مسافر گذری، آلرژی و اشتباهی در نقشه
- قبرستان، سگی گمشده و شوخیای که بیش از حد جلو میرود
- لباس جشن هالووین، منگنه، دعوای بین همسایگان
- تلفن گمشده، شعر عاشقانه، و شرط بندی
- مسابقهی رقص، حلقه نامزدی، و والدینی نگران
- بی خوابی، کارت تولد و ملاقات با فردی مشهور
- دستگاه استراق سمع، بوسهای پنهانی و آتش گرفتن آشپزخانه
- آسانسوری که گیر کرده است، جیب بر، و قول مردانه
- پرستار کودک، مار خانگی، جرثقیل
- پنجرهای نورگیر، کلکسیون مهر، کسی که تظاهر میکند عصبانی است
- رویایی که به واقعیت تبدیل شده است، خندهای نابه جا و چیزی که مدفون شده است.
- خانهای متروکه، مژههای مصنوعی، و تودهای در تخت
ایدههایی برای کاراکتر
در زیر به سه ایدهای که میتوانید از آنها برای کاراکترهای داستانی در داستانتان استفاده کنید اشاره میکنیم:
- درباره کاراکتری بنویسید که تظاهر میکند فردی سرد و جدی است اما در حقیقت خجالتی و حساس است
- درباره کاراکتری بنویسید که شیفتهی رنگهای خاصی است
- درباره کاراکتری بنویسید که مخفیانه نقشه میکشد تا خانه را ترک کرده و زندگی جدیدی را شروع کند.
خطوط اول
در زیر به چند جملهی آغازین برای داستان یا شعر اشاره میکنیم. با یکی از این جملات شروع کرده و ببینید نیروی تخیلتان شما را به کجا میبرد.
- او اصلا کسی که انتظارش را داشتم نبود
- چطور میتوانیم از دست…. راحت شویم
- او دروغگویی قهار بود
- او تلفن را به دیوار کوبید
- فال گیر اشتباه کرده بود
- من پشت کاناپه خزیدم
- مانند هدیهای پیچیده شده بود اما
- هیچ وقت نباید به اینجا میآمدم
پیچشهای داستانی
در زیر به پیچشهای داستانی اشاره میکنیم که میتوانیم در داستان نویسی از آن استفاده کنیم
- کاراگاه قاتل بود
- شکارچی خون آشام خود خون آشام بود
- معشوقهی کاراکتر شما به عنوان راهی برای متعهد نماندن به کاراکترتان تظاهر میکند متاهل است
- جواهری که همه برایش سر و دست میشکنند تقلبی است
- دشمن اصلی کاراکتر شما در کل این مدت طرف کاراکترتان بوده است. کاراکترتان تلاشهای او را در راه کمک به خودش سوء تعبیر کرده است
- قربانی قتل، مرگ خود را جعل کرده است. او هنوز زنده است و با کاراگاه بازی میکند
- راوی شما برای آنکه خود را بهتر نشان دهد به خوانندگان دروغ میگفته است
ایدههایی برای داستان کوتاه
ابتدای داستان: مادر کاراکترتان از او میخواهد تا کاری انجام دهد، و کاراکترتان نمیخواهد آن کار را انجام دهد. آنها در این باره با هم دعوا میکنند.
بخش بعد: دعوا بواسطه صحنه غافلگیر کنندهای که هر دو را مبهوت میکند متوقف میشود
کمی بعد: صحنهی غافلگیرکننده خاطرهای از دوران کودکی کارامتر را در مورد مادرش در ذهنش تداعی میکند. فلش بک به خاطرات او.
قسمت بعد: بازگشت به زمان حال. کاراکتر شما و مادرش گفتگوی خود را ادامه میدهند اما لحن آن به دلیل غافلگیر شدن و افکار کاراکتر نسبت به گذشته تغییر کرده است.
دستورالعمل برای شعر:
مصرع اول: به خواننده دستورالعملی را بدهید
مصرف دوم: به بویی خاص اشاره کنید
مصرع سوم: از واژه « شبح وار » استفاده کنید
مصرع چهارم: اسباب بازی دوران کودکی را نام ببرید
مصرع پنجم: ضرب المثل یا جملهای را نقل قول کنید
مصرع ششم: به یک حیوان اشاره کنید
مصرع هفتم: عبارتی که در قسمت قبل در شعر به آن اشاره کردید را تکرار کنید
مصرع هشتم: از خواننده یک سوال بپرسید