دو رمان مختلف را در نظر بگیرید. اولی درباره کاراکتری است که توسط مافیا اسیر میشود. و رمان دوم درباره کاراکتری است که در مدرسه جدیدش نمیتواند با کسی دوست شود. کدام رمان جالبتر است و تعلیق بیشتری دارد؟
تصور کنید که خواننده اهمیتی به کاراکتر رمان اول نمیدهد. اما به شدت به کاراکتر رمان دوم علاقه مند بوده و نگران مشکلات او در رابطه با دوستیابی است. در این صورت، رمان دوم ممکن است جالبتر از رمان اول باشد.
اگر میخواهید توجه خواننده را جلب کنید، ترکیبی جادویی از موارد زیر تهیه کنید:
- کاراکتری که واقعی به نظر میرسد و خواننده به او اهمیت میدهد
- درگیری یا مشکلی که برای کاراکتر اهمیت زیادی دارد ( حتی اگر سطحی به نظر برسد )
اگر خواننده به کاراکتر اهمیت بدهد، آنگاه چیزی که برای او مهم است برای خواننده نیز مهم میشود … چه فرار کردن از دست مافیا باشد، یا دوست پیدا کردن در مدرسه جدید یا پیدا کردن تمبری خاص برای کلکسیون تمبرها
مهم ایده داستانی شما نیست، کاری که شما با آن ایده انجام میدهد اهمیت دارد.
و وقتی داستان خود را با کتابی که دوست دارید مقایسه میکنید این نکته را به خاطر داشته باشید که: تنها به این دلیل که رویکردتان متفاوت است، به این معنی نیست که کار غلطی انجام میدهید.
کتاب به سمت فانوس دریایی نوشتهی ویرجینیا وولف کتاب بسیار جالبی است. همچنین کتاب هری پاتر و سنگ جادو اثر جی کی رولینگ، که هیچ وجه اشتراکی با رمان وولفز ندارد. وولفز و رولینگ سبکها و رویکردهای ادبی بسیار متفاوتی دارند و موضوعات مختلفی را برای داستانهای خود انتخاب کردهاند. و کتاب آینده شما نیز به گونهای خواهد بود که نه وولفز و نه رولینگ قادر به نوشتن آن نیستند، نه حتی چارلز دیکنز، یا سوزان کالینز یا ولادیمیر نابوکف، یا تونی موریسن، استفن کینگ و جین آستین. زیرا این کتاب را تنها شما میتوانید بنویسید.