ایران هم به مانند اکثر نقاط دنیا، چند ماهی است که درگیر ویروس شومی به نام کروناست. در این اثنی، شاعران و نویسندگان بسیاری در سراسر دنیا شروع به نوشتن درمورد این بیماری کردهاند. شمس لنگرودی، از شعرای کشورمان نیز، به تازگی دو شعر جدید خود را در مجلهی نوپا منتشر کرده است که یکی از این دو شعر درمورد کروناست. در ادامهی این مطلب هر دو شعر تقدیم نگاهتان شدهاند.
شعر اول
شب در تاریکی نشسته
انگشتان مرا لمس میکند
اگر این نامش تنهایی نیست
چه نامی دارد.
وقتی تو نباشی
اول تنهائی است
و سپس
عبور سرد لزجی که از نامش میترسم
اگر این نامش نیستی نیست
چه نامی دارد.
میخواهم که دیگر برگردی
بر تختی کوچک در سایهء سارها بنشینیم
و به یاد بیاوریم که جهان زیباتر بود
از آن پیشتر
که کورونای سفید
زیر زبانمان بنشیند
و ما از بوسیدن هم بترسیم.
شعر دوم
تاریکم تاریک
روشن به شهابهای تو
سپری شده چون سالها
زنده به یادها و نشانهها.
تاریکم تاریک
رها شده در چاههای ویران
شادمان به جستن گنجی که در این حوالی است.
زندگی بی حضور من آنجا بیرون چاه
سرگرم جستن رازهای خویش است
پرواز شب پرهها در ژرفاها
امیدم میدهد.
من آنچه را که به جستوجوی آنم خواهم یافت
حتا اگر این یقین
که در این ویرانی چیزی نیست
و این حقیقت تابناک
شادمانم خواهد کرد.