توضیحات
دربارهی کتاب شهبانوی پنهان
کلودت، قهرمان داستان، که از کودکی با فقر و تحقیر دستوپنجه نرم کرده است در آرزوی دستیابی به یک زندگی آرام و مرفه بهعنوان ندیمهی مخصوص آتنا، معشوقهی بانفوذ پادشاه، پا به دربار لویی چهاردهم میگذارد. پیشینهی هنرپیشگی خانوادگیای که در تاروپود وجود او رخنه کرده خیلی زود شباهتهای زندگی درباری و صحنهی نمایش را بر وی آشکار میکند؛ صحنهی نمایشی که ترک آن بهای گزافی دارد. آیا کلودت در میان شکوه و تجمل دربار به آرزوهایش دست مییابد؟ و آیا موفق میشود از خانوادهاش، که صمیمانه به آنها عشق میورزد، مراقبت کند؟
بریدهای از کتاب شهبانوی پنهان
روز پیشازآن، آنچه را از جنگ به جا مانده بود به چشم خود دیده بودم؛ لاشههایی که زیر پرتوهای خورشید پوسیده بودند و کرمهایی که همچون مگسان گرد شیرینی روی هرآنچه از لاشهها بر جا مانده بود میلولیدند. یک سگک برنجی، چاقویی با دستهای کندهکاریشده، پرِ کلاه، سهدکمهی استخوانی؛ اینها گنجینهای بودند که میتوانستند شکممان را سیر کنند. پدرم بهتندی گفت: «ما هنرپیشهایم، نه لاشخور!» آنگاه مرا کنار زد و افزود: «کارهایی هست که ما انجام نمیدیم؛ کارهایی که هرگز انجامشون نخواهیم داد.» سرزنشهایش هنوز در گوشم پژواک میکنند.
دربارهی نویسنده
ساندرا گولاند متولد ۳ نوامبر ۱۹۹۴، نویسندهای آمریکایی کانادایی است که کتابهای او در بیش از ۱۵ کشور به فروش رفته و به بیش از ۱۳ زبان ترجمه شدهاند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.