توضیحات
دربارهی کتاب دوران سخت
رمان دوران سخت، حاصل مشاهدات نویسنده دربارهی وضع صنعت در شهر منچستر و پرستون و زندگی کارگران و روابط شان با کارفرمایان است.
چارلز دیکنز ــ که خود نیز رنجدیدۀ دوران کودکی است (از ۱۲ سالگی ادارۀ خانه و خانواده را در شرایط و دوران سخت عهدهدار میشود)، این تضادها را در آثار خود بهخوبی بهتصویر میکشد؛ ضمن آنکه نثر زیبایی دارد و هر یک از عناصر داستان را چنان کامل و ادبی توصیف میکند که مترجم اثر حاضر را برآن داشت از ترجمۀ صِرف بپرهیزد و بکوشد تا آنجا که ممکن است، نوع نگارش دیکنز را ــ که بهحق الگویی برای نوشتن است ــ بازبتاباند و به یاری اندوختۀ ناچیز خود از دریای ادبیات فارسی و شاهکارهای جهانی آن ــ به همان شکل ادبی به زبان فارسی برگرداند و نثری درخورِ چارلز دیکنز ارائه دهد. امید است که از این وظیفۀ دشوار برآمده باشد.
دوران سخت، تصویری از تضاد بین حقیقتِ صِرف و حقیقت درکنارِ فراحقیقت و معتقدان به این دو است: دنیا و آنچه در آن میگذرد، هیچگاه به آن صورت نیست که ما میخواهیم و یا فکر میکنیم باید باشد، بلکه هست و فارغ از خواست و فکر ما وجود دارد. نادیدهگرفتن این اصل و عناد با آن، گرفتاری میآورد و شیرازۀ زندگی، خانواده، تربیت، و همۀ امور را میپاشاند.
در ورای حقیقت، فراحقیقتی است که عقل و خرد آن را برنمیتاباند. پای احساس و عاطفه بهمیان میآید، و اینها واقعیاتی هستند که انکارشان نمیتوان کرد. لوئیزا، سیسی، خانم گردگریند، و شخصیتهای داستانی دیگری مانند آنها آدمهایی با تمامی موهبتهای خدادادی هستند؛ عاطفه و احساس دارند که بههیچانگاشتن این احساس و عاطفه، شخصیتهایی چون آقای گردگریند (پدر لوئیزا) را که لجوجانه میکوشد بگوید فقط حقیقت وجود دارد و بس و همۀ داوریها و اصول تربیت فرزندان و تمامی امور دیگر را وفق بر آن میبیند، ناگزیر میشود درماندگی و فلاکت دخترش را هنگامی به چشم ببیند که ناتوان از جبران است.
تامس گرادگریند، صاحب صنعت تسلطجوی و اهل شهر کوکناون در مرکزی صنعتی، اساساً «مردی است کاملاً اهل عمل» که به چیزی جز واقعیات و آمار عقیده ندارد و فرزندان خود لویز و تام را با سرکوب کردن بیرحمانه جنبههای ذوقی و آرمانی طبیعتشان تربیت میکند. لویز را به همسری کارخانهداری خسیس و حقهباز به نام جوسایا باندربی درمیآورد که سی سال از او بزرگتر است و خلق و خویی بس خشن دارد و از آن قماش آدمهایی است که تمدن صنعتی به وجود میآورد. لویز تا اندازهای از آن جهت به این زناشویی تن در میدهد که تربیتی که پدرش به او داده، او را وقیح و بیاعتنا بار آوردهاست و تا اندازهای هم به این جهت که میخواهد به برادرش، که تنها کسی است که دوست دارد و کارمند باندربی است، کمک کند.
سیاست بازی بیرحم که به چیزی اعتقاد ندارد، به نام جیم هارتهاوس، به کوکتاون میآید و با استفاده از زندگانی توأم با ناکامی لویز، سعی میکند که او را فریب دهد؛ ولی لویز، که در بدبختی نیکترین عواطف خود را دوباره به دست آوردهاست، به خانه پدرش میگریزد و از او درخواست حمایت میکند. گراد گریند تازه به دیوانگی زیانبخش اخلاق و رفتار خود پی میبرد. در خلال این احوال، تام در بانک کارخانهدار دست به سرقت کوچکی میزند و گناه خود را به گردن بیگناهی به نام استیون بلکپول میاندازد. اما چون عاقبت جرمش برملا میشود، به خارج از کشور فرار میکند…
دربارهی نویسنده
چارلز جان هوفام دیکنز متولد ۷ فوریه ی ۱۸۱۲ و درگذشته در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، از نویسندگان به نام انگلیسی است. او در فعالیت های اجتماعی دوران خود نیز حضور داشته و برای از بین بردن ظلم تلاش میکرده. از آثار بسیار شناخته شده ی او میتوان به دیوید کاپرفیلد و الیور توییست اشاره کرد.