اتفاقاتی که در گذشته کاراکترتان افتاده است باید در زمانی که داستانتان شروع میشود روی شخصیت آنها تاثیر بگذارد. پیش داستان شخصیت، ارزشها، باورها و انگیزههای او را نشان میدهد. برای موفقیت رمان خود باید زمانی را به نوشتن پیش داستان کاراکترتان اختصاص دهید. با در نظر گرفتن این نکته به تعریف سایه کاراکتر میپردازیم.
سایه کاراکتر یک ضربه عاطفی است که با آنکه مدتها از آن میگذرد، تا به امروز او را اسیر خود کرده است. زخمی درونی که هیچ گاه به طور کامل درمان نشده، و تجربهای است که بر شانههای کاراکتر سنگینی میکند. سایه کاراکتر احساسات منفی قدرتمندی را نشان میدهد که باعث ایجاد درگیری در داستان میشود. با آنکه این درگیری درونی است، خود را در رفتار و گفتار او نشان میدهد و باعث آسیب زدن به دیگران میشود. سایه باوری غلط است که بین کاراکتر و آرامش، شادی و رضایتمندی او مانع ایجاد میکند.
تعریف سایه کاراکتر
سایه کاراکتر به سه دسته طبقه بندی میشود: احساس گناه، اندوه، دادخواهی
- احساس گناه
در مورد احساس گناه، کاراکترتان در خود حس شرمندگی، بزدلی، سرزنش، یا شکست خوردن برای نحوه عملکرد خود در گذشته دارد. تصمیمات او در آن زمان باعث عواقب وحشتناک و دراز مدتی شده است که میتواند ماهیتی شخصی یا خارجی داشته باشد. گاهی اوقات یک کاراکتر خود را به اشتباه برای رویدادی در گذشته سرزنش میکند. در برخی موارد برای درد و رنجی که ایجاد کرده احساس پشیمانی میکند. در هر دو حالت احساس گناه باعث میشود کاراکتر دروغی را باور کند که به او میگوید ارزش عشق، بخشش یا فرصت دوباره را ندارد.
- احساس غم و اندوه
برخی کاراکترها توسط سایه غم و اندوه تسخیر میشوند. در برخی موارد غم و اندوه یک کاراکتر میتواند همراه با حس گناه باشد. در سایر موارد کاراکتر نمیتواند خبر از دست دادن عزیزی را بشنود یا در کشمکش است تا تغییری غیرمنتظره و سخت را در زندگیاش بپذیرد.
- شکایت
کاراکترهایی که دادخواهی میکنند بر این باورند که در مورد آنها اشتباهی صورت گرفته و نمیتوانند این بی عدالتی را بپذیرند. دادخواهی کردن باعث میشود برخی از کاراکترها احساس انتقام گرفتن کنند که روی دیدگاه، اعمال و دیدگاه آنها نسبت به دنیا تاثیر میگذارد. برخی دیگر از کاراکترها برای بی عدالتیای که متحمل شدهاند به دنبال کینه جویی هستند. اما پس از رسیدن به این هدف باز هم آرامش یا رضایت مورد نظر را تجربه نمیکنند.
لازم نیست سایه کاراکتر برای آنکه تاثیرگذار باشد، وحشتناک باشد. بسیاری از ما با زخمهای دوران کودکیِ غمگین، روابط عاشقانهی شکست خورده، از دست دادن موقعیتهای شغلی خوب، یا کلماتی که بهتر میبود از دهان بیرون نمیآمدند زندگی میکنیم.
سایه برخی از کاراکترها به نیرویی پیشران در داستان تبدیل میشود که اهداف، انگیزهها و رشد درونی آنها را شکل میدهد. سایر زخمهای درونی به عنوان مانعی خاموش یا منبع تنش در سفر کاراکترتان برای پیدا کردن عشق، رسیدن به موفقیت و تبدیل شدن به انسانی که خواستار تبدیل شدن به آن هستند، عمل میکنند.
قدرت درد و رنج مشترک
سایه کاراکتر شما به هر شکلی که در داستان متجلی شود، نه تنها به دلیل تاثیر زیادی که روی کاراکترتان و داستانش دارد بلکه به خاطر ارتباط عاطفیای که با خواننده برقرار میکند، ارزش بررسی کردن دارد. همه ما زخمهای زندگی را به یادگار داریم. هر چقدر هم که خوب زخمها را از دید دیگران پنهان کنیم، گاهی اوقات دردشان را حس میکنیم. این درد و رنج در همه ما مشترک است. ماهیت درد و رنج ما هر چقدر هم که منبع درد یا تجربیات زندگیمان با هم متفاوت باشد، عاملی است که ما را به هم متصل میکند. این پتانسیل برای ارتباط برقرار کردن در نوشتن داستان مهم است. کاراکترها ستون اصلی داستان هستند. اگر خواننده به کاراکتر شما بی توجه باشد، آنگاه به داستان هم توجهی نمیکند. بنابراین باید خواننده را تشویق به برقراری ارتباط با کاراکترها کنید و سایه زندگی گذشته کاراکترها میتواند این ارتباط را تقویت کند.