جک لندن رماننویس، روزنامهنگار و فعال اجتماعی آمریکایی بود که در عمر کوتاه خود آثار زیادی را به رشتهی نگارش درآورد. او بیشتر داستانها و شخصیتهای آنها را از تصاویر و افراد واقعی الهام میگرفت. از آثار معروف جک لندن میتوان به آوای وحش، سپید دندان، پاشنه آهنین، بنگاه آدمکشی و غیره اشاره کرد. در ادامه نقلقولهای جالب و معروفی از جک لندن میخوانیم.
- استخوان دادن به سگ خیریه و نیکوکاری نیست. خیریه زمانی است که استخوانی را با سگ شریک شوید حال آنکه خودتان نیز به اندازهی او گرسنه هستید.
- در زندگی قضیه همیشه داشتن دستی خوب نیست، بلکه گاهی اوقات قضیه خوب بازی کردن یک دست بد است.
- انسانی با خالکوبی را به من نشان بده تا انسانی با گذشتهای جالب را به تو نشان دهم.
- توانایی فراموش کردن یعنی حفظ عقلانیت.
- انسانهای باهوش بیرحم هستند. انسانهای احمق به طرز هیولاواری بیرحم هستند.
- نه آقا. برو به جهنم آقا. این تنها کاری است که برایت از دستم برمیآید آقا.
- کارکرد و وظیفهی انسان این است که زندگی کند، نه اینکه فقط باشد.
- من حسود بودم؛ پس عشق ورزیدم.
- من طبق تصور دیگران از خودم زندگی نمیکنم، بلکه طبق تصور خودم از خودم زندگی میکنم.
- اذهان محدود فقط محدودیتها را در دیگران تشخیص میدهند.
- انسان همیشه از آنچه از جان زندگی میخواهد کمتر عایدش میشود.
- نمیتوانید منتظر الهام و انگیزه بمانید، باید با چوب دنبالشان بیفتید.
- زندگی بس کوتاه است. من ترجیح میدهم ترانهای بخوانم تا هزاران ترانه را تفسیر کنم.
- زیباترین داستانها همیشه با خرابی آغاز میشوند.
- تمام هیولاها دندانهای نیش بزگ ندارند.
- برخی از واقعیتها از برخی دیگر واقعیتر هستند.
- کلمات عاجزند. هیچ کلمهای چنان قوی در زبان وجود ندارد که بتواند احساساتم را توصیف کند.
- من ترجیح میدهم خاکستر باشم تا غبار.
- بیش از حد بنویس. عرقت را برای یک داستان دربیار تا اینکه آن را روی ده دوازده داستان پراکنده کنی.
- قانونگذار انسانی است با چماق.