گذشته نمایی ( فلاش بک) میتواند در روایت داستان به شما کمک کند، اما بدون داشتن تجربه، نوشتن آن دشوار است. گذشته نماییها در صورتی که خوب نوشته شوند به جنبه احساسی داستان اصلی شما عمق و پیچیدگی میدهند.
دو دلیل برای اهمیت وارد کردن گذشته نمایی در داستان
با آنکه گذشته نمایی جزء نیازمندیهای داستان نویسی نیست، پیچیدگیهایی را به داستان میبخشند.
- گذشته نمایی شیوهای قدرتمند برای وعده دادن به خواننده است.شروع کردن فصل با یک رویداد فاجعه بار و رفتن ناگهانی به گذشته رایج است. در این شرایط قهرمان داستان خود را در شرایط کاملا نرمالی مییابد. بدین ترتیب با خواننده قرار میگذارید که برای او توضیح دهید چگونه قهرمان از یک موقعیت به وضعیت دیگری رسیده است.
- آشکار کردن پیش داستان یک کاراکتر میتواند معنا و مفهوم اقدامات فعلی او را توجیه کند. میتوانید از گذشته نمایی برای وارد کردن پیش داستان یک کاراکتر استفاده کنید . سکانسهای گذشته نمایی خود ریز-وعدههای جدیدی ایجاد میکنند.
چهار نکته در زمینه گذشته نمایی
- در حین حرکت بین گذشته نمایی و روایت اصلی داستان از زمانهای فعلی مختلف استفاده کنید. هر زمان که راوی یا کاراکتری خاطرهای از گذشته را به یاد میآورد دو انتخاب دارید. اگر خاطره کوتاه است، میتوانید به طور خلاصه آن را تعریف کنید. اگر بلندتر است، ممکن است خواننده را به داخل صحنهای از گذشته بکشید. مشخص کردن ابتدا و انتهای گذشته نمایی اهمیت دارد تا پرش زمانی را برای خواننده مشخص کند. اگر برای روایت داستان از زمان گذشته استفاده میکنید، یکبار در داخل گذشته نمایی، چند سطر را با افعال ماضی بعید بنویسید تا تغییر بوجود آمده را معرفی کنید. بعد از چند جمله از افعال ماضی ساده استفاده کنید. استفاده طولانی از افعال ماضی بعید برای خواننده ناخوشایند است. باید از آن در ابتدای گذشته نمایی و قبل از پرش به افعال ماضی ساده استفاده کنید. در انتهای گذشته نمایی، به طور مختصر به فعل ماضی بعید برگردید و سپس به زمان فعلی که با آن شروع کرده بودید بازگردید تا بازگشت خود را به زمان واقعی نشان دهید.
- آنها را مرتبط نگه دارید. گذشته نماییها به پر کردن انگیزهها و تاریخچه کاراکترها کمک میکنند اما اگر زیاد از حد طولانی باشند، خواننده خسته میشود. در استفاده از گذشته نمایی همیشه آگاه باشید که زمان در داستان اصلی در حال سپری شدن است. وارد کردن تک تک خاطرات کاراکترها ممکن است وسوسه کننده به نظر برسد اما چیزی که خواننده حقیقتا باید بداند را به او بگویید و نه بیشتر.
- گاهی اوقات کل کتاب گذشته نمایی است. در برخی مواقع کاراکتر اصلی اولین جمله یا اولین فصل کتاب را برای فرد دیگری تعریف میکند. چهارچوب بندی کردن حوادث داستان بدین شکل، با داشتن دیدگاهی دوگانه به زندگی کاراکتر در طول زمان، ریزه کاریهای بیشتری به داستان میبخشد. قبل از استفاده از این تکنیک، از خودتان بپرسید آیا قوس کاراکتر به اندازه کافی نمایشی هست تا داستان را به سمت گذشته نگری سوق دهد یا نه.
- داستان فعلی را در ابتدا تعریف کنید. گاهی اوقات تا تمام کردن اولین پیش نویس و پیدا کردن دید کاملی نسبت به داستان، مشخص نیست که گذشته نمایی به کجای داستان تعلق دارد . به هنگام نوشتن هیچ فشاری برای گذشته نمایی کردن به خود وارد نکنید: ابتدا داستان خود را به شیوه خطی روایت کنید، سپس آن دسته از انگیزههای کاراکتر را که ممکن است به وضوح بیشتری نیاز داشته باشند، شفاف کنید یا در فرایند بازبینی حوادث دیگری را اضافه کنید.