در خلال نوشتن بیش از هفتاد کتاب، دو نکته را برای تبدیل کردن ایدهها به کتابهای چاپ شده در یافتهایم. اولی دنبال کردن یک سیستم اثبات شدهی برنامه ریزی، نوشتن، ویرایش کردن و انتشار دست نوشته هاست. دومی تعیین هدف و برنامه ریزی برای متعهد ماندن به سیستم. این کار نیازمند نظم و انضباط فردی است اما ارزشش را دارد .
حتی ساده ترین اهداف مانند زودتر بیدار شدن و نوشتن یک صفحه در روز، موثراند. به مرور این صفحات روی هم جمع میشوند و اگر روزی یک صفحه بنویسید میتوانید در عرض دوازده ماه کتابی برای چاپ داشته باشید. اما اگر جاه طلب باشید، اهداف پیشرفته تری را ترجیح میدهید. ممکن است متوجه شده باشید که سختترین بخش نوشتن کتاب شروع کردن آن است. هر چقدر که انگیزههای قوی داشته باشید، یا موضوعتان جذاب باشد، انگیزه دادن به خود برای شروع نوشتن کار دشواری است. اگر میخواهید بر ترس خود مبنی بر نوشتن کتاب غلبه کنید، ساده ترین روش تقسیم کردن فرایند نوشتن به اهداف کوچکتر است. میتوانید زمان خود را به بازههای یک، دو، سه و چهار ساعته تقسیم کنید و اهداف هوشمندانهای در نظر بگیرید ( اهدافی مشخص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، مرتبط و زمان بندی شده )
بازار خود را تعریف کنید
اگر نمیدانید چطور نوشتن کتاب خود را آغاز کنید، اولین گام آن است که مشخص کنید مخاطب هدف شما کیست. از خودتان سوالات زیر را بپرسید:
- انگیزه آنها چیست؟ چه چیزی خواننده را ترغیب میکند تا کتاب شما را بخرد و بخواند؟
- پیش زمینه آنها چیست؟ اگر کتابی در مورد تقویت سلامت خود مینویسید، خوانندگان احتمالی شما رژیم گرفتن، ترک سیگار یا دستیابی به اهداف سلامتی دیگر را امتحان کردهاند .
- کتاب شما چطور خوانده خواهد شد؟ آیا مردم کتاب شما را از اول تا آخر خواهند خواند یا بخشهایی از آن را میخوانند و به آن به شکل یک کتاب مرجع رجوع میکنند؟ دانستن این موضوع به شما در مشخص کردن سبک نوشتن و نحوه تنظیم متنتان کمک میکند.
هر چه بازارتان را بهتر تعریف کنید، تولید اثری که برای اکثر افراد جذاب باشد و از آن سود ببرند راحتتر است.
موضوعات مهم را پوشش دهید
ایدههایی را در کتابتان مطرح کنید که درک آنها ساده باشد. ساده ترین روش آن است که دو یا سه ایده اصلی را مشخص کنید. این کار به شما امکان میدهد که جزییات کافی ارائه دهید و آن را به یک کتاب تبدیل کنید و با زبان ساده تمامی مفاهیم را به شکل دقیق و موثر بنویسید.
فرض کنیم کتابی مینویسید که به خوانندگان در ایجاد و مدیریت کسب و کار خود کمک میکند. توصیههای خود را در قالب مفاهیمی ساده بیان کنید. توصیههایی چون « هر فروشی را دنبال کنید کوچک یا بزرگ» یا « هر زمان که میتوانید از قیمتهای خود بزنید » را میتوانید به مفاهیمی چون « از موفقیتهای کوچک استفاده کنید » و غیره تبدیل کنید. از طرف دیگر اگر توصیه میکنید که «در استخدام افراد به صداقت بیش از هوشمندی اهمیت بدهید » یا « سابقه تمامی کارمندان خود را بررسی کنید » آن را با « تیمی از افراد مورد ااعتماد تشکیل دهید » ترکیب کنید.
مفاهیم اصلی باعث میشوند بدانید چه مواردی را باید در کتاب خود بگنجانید و اینکه چطور باید آن اطلاعات را ساماندهی کنید.
طرح کلی کارتان را مشخص کنید
مشخص کردن طرح کلی مانع از آن میشود که کتابتان را از نو بازنویسی کنید. همچنین شما را نسبت به ایدههایتان مطمئن تر میکند و میتوانید از ابتدا سریعتر و تاثیرگذارتر بنویسید. روالی را که میخواهید از طریق آن به مفاهیم کلیدی خود اشاره کنید مشخص نمایید. سپس به آنها مفاهیم جان ببخشید و لیستی از نکات مورد نظر خود را تهیه کنید.
جدول زمان بندی تهیه کنید
پس از آنکه به سوالات بالا جواب دادید، گام آخر آن است که مشخص کنید برای تکمیل هر یک از اهداف خود به چه مقدار زمان نیاز دارید و تاریخی برای پایان هر یک مشخص کنید. با آنکه ممکن است دقیقا به این برنامه پایبند نباشید، امل به شما کمک میکند در حین فرایند نوشتن متمرکز باقی بمانید.
نتیجه گیری:
کتاب نوشتن مسیری طول و دراز است. خود را برای هر یک از گامهای پیش رو آماده و متمرکز نگه دارید. اگر فقط به خط پایان متمرکز باشید، احتمالا انرژی خود را از دست میدهید.