چرا مینویسم؟ این سوالی است که اکثر نویسندگان بالاخره در یک برههای از خود پرسیدهاند. نویسنده بودن استرس زیادی دارد؛ ویراستار، ضربالاجل، منتقدین، اما بااینحال شما این کار را انتخاب کردهاید. بعضی از نویسندگان بزرگ نیز این سوال را از خود پرسیدهاند تا بفهمند این چه چیزی است که پروسهی دشوار و وقتگیر نوشتن را به کاری رضایتبخش تبدیل نموده است. نظرات نویسندگان مختلف را راجع به چیزی که آنها را به نوشتن وامیدارد، با هم میخوانیم.
من فکر میکنم نوشتن نوعی بیماری است. نمیشود جلوی آن را گرفت.
ویلیام کارلوس
درد و رنجی بزرگتر از به دوش کشیدن داستانی نگفته که در درونتان وجود دارد نیست.
من به ساعت احتیاج ندارم. ایدههایم من را بیدار میکنند.
چیزی لذیذ در مورد نوشتن اولین کلمات یک داستان وجود دارد. هرگز مطمئن نیستید که شما را به کجا خواهند برد.
بیاتریکس پاتر
اگر کتابی هست که دلتان میخواهد بخوانید اما هنوز نوشته نشده است، خودتان باید آن را بنویسید.
تونی موریسون
اگر میخواهید دنیا را تغییر دهید، قلمتان را برداشته و بنویسید.
مارتین لوتر
شاید فردا جهنم باشد، اما امروز روز نوشتن خوبی بود و در روزهای خوبِ نوشتن، دیگر چیزی اهمیت ندارد.
نیل گیمن
من مینویسم تا به خودم قدرت دهم. من مینویسم تا شخصیتهایی باشم که نیستم. من مینویسم تا تمامی چیزهایی که از آنها میهراسم را کاوش کنم.
جاس ویدون
وقتی مینشینم تا کتابی بنویسم، به خودم نمیگویم که قرار است اثری هنری خلق کنم. من مینویسم چون دروغی برای افشاء کردن وجود دارد. حقایقی که میخواهم توجهات را به آنها جلب کنم و دغدغهی اولیهام این است که گوش شنوایی پیدا کنم.