« نشان دهید، تعریف نکنید» یکی از معروف ترین نکات و راهنماییهای نویسندگی است که معمولا در کلاسهای نویسندگی خلاق به آن اشاره میشود. اما معنای آن چیست و چگونه باید آن را انجام دهید؟
فرض کنیم کاراکتری به نام پل داریم که شرور و ظالم است. میتوانیم این موضوع را به خواننده بگوییم که پل شخصیتی ظالم و شرارت بار دارد . یا اینکه میتوانیم صحنهای خلق کنیم که در آن پل به یک توله سگ لگد میزند . اگر خواننده پل را در حال لگد زدن به توله سگ ببیند، متوجه میشود که او ظالم و شرور است . یا فرض کنیم کاراکتر دیگری به نام آندریا مضطرب است. میتوانیم به خواننده بگوییم که او مضطرب است. یا اینکه نشان دهیم فنجان قهوه در دستان او میلرزد . میتوانیم نشان دهیم که به سرعت در حالیکه به اطراف نگاه میکند صحبت میکند . آنگاه خواننده متوجه اضطراب او میشود .
فرض کنیم هتلی ترسناک است. میتوانیم به خواننده از ترسناک بودن هتل بگوییم یا اینکه لکههای سیاه روی فرش و چراغهایی که سو سو میزند و صدای خش خش عجیبی که از یکی از کمدها به گوش میرسد را توصیف کنیم. آنگاه خواننده متوجه ترسناک بودن فضای اتاق هتل میشود .
به طور کلی، نشان دادن زنده تر و طبیعی تر از تعریف کردن است . و تاثیر بصری بیشتری دارد . از طرف دیگر گاهی اوقات منطقی تر است که به جای نشان دادن، تعریف کنید . مثلا اگر ایوان دکتر باشد، لازم نیست به کت سفید و گوشی او اشاره کنیم. میتوانیم بگوییم او یک پزشک است. این کار به خواننده اطلاعات لازمی که باید بداند را میدهد .
به عنوان یک قانون کلی شما وقتی هدف شما ایجاد احساس در خواننده است باید به جای گفتن نشان دهید. اگر نمیدانید چطور به جای تعریف کردن، نشان دهید از خود این سوال را بپرسید که: چرا خواننده باید این طور فکر کند؟ پل ظالم و شرور است. چرا خواننده باید این طور فکر کند؟ زیرا به توله سگ لگد زده است . آندریا نگران و مضطرب است . چرا باید خواننده این طور فکر کند؟ زیرا دستانش میلرزد . هتل ترسناک است. چرا خواننده باید این طور فکر کند؟ کافی است به صدایی که از کمد میآید گوش بدهد .