همه نویسندگان به دلیل فشارهایی که از طرف مردم برای چاپ کتاب جدید خود احساس میکنند، دچار این باور میشوند که در زندگی نویسندگی خود عقب افتادهاند. اما این طور نیست. در زیر به چند حقیقت مهم در این راستا اشاره میکنیم.
حقیقت شماره ۱: شما بدترین دشمن خود هستید
اگر احساس میکنید عقب افتادهاید یعنی خود را با دیگران مقایسه میکنید. شما به آثار، روند کاری، پیشرفت و موفقیت نویسندگان دیگر نگاه میکنید و به این باور میرسید که در سطح آنها نیستید. اما شما دقیقا میخواهید چه چیزی به دست آورید؟ فرایند کاری هر نویسندهای متفاوت است. در اغلب موارد آنچه که در صفحات مجازی از نویسندگان آنلاین دیگر میبینیم، یک چشمه از کار آنهاست. شما نسبت به شک و تردیدها و ترسهای آنها، روزهای بدی که گذراندهاند، گامهای اشتباه و شکستهایشان آگاهی ندارید. برای غلبه بر ترس عقب ماندن، باید عمیق تر به درون خود بروید. شما باید ببینید از زندگی نویسندگی خود چه چیزی میخواهید.
حقیقت شماره ۲: چاپ کردن کتاب از شما یک نویسنده واقعی نمیسازد
از آنجایی که در شیوه سنتی چاپ کتاب با کارگزاران و ویراستاران سروکار دارید این احساس به شما دست میدهد که چاپ کتاب از شما یک نویسنده میسازد. اما آن کتابهای بی سر و تهی که چاپ میشوند چطور؟ آنها چه چیزی را اثبات میکنند؟ در واقعیت تنها چیزی که چاپ شدن کتاب شما ثابت میکند آن است که فرد متخصصی در این صنعت فکر میکند که کار شما قابلیت بازاریابی دارد.
حقیقت شماره ۳: باید با انرژی خلاقی که دارید کار کنید
اگر میخواهید در زندگی نویسندگی خود به رضایتمندی برسید نباید خود را برای آنکه چیزی که میخواهید باشید نیستید سرزنش کنید. باید از موقعیتهایی که در اختیارتان قرار داده شده استفاده کنید. شما باید نهایت تلاش خود را بکنید و چیزهایی که توان کنترلشان را ندارید رها کنید. این تنها راه پیشروی به سمت جلو است.
حقیقت شماره ۴: برخی داستانها بیشتر از داستانهای دیگر طول میکشند
ممکن است شما پروژههایی داشته باشید که نیازمند زمان و تلاش بیشتری نسبت به سایر پروژهها باشند. مثلا شاید رمان شما احساسی تر و شخصی تر باشد. شاید به تحقیق بیشتری نیاز داشته باشد. یا شاید شما در مرحله دشوارتری در زندگیتان هستید.
حقیقت شماره ۵: شما چیزی برای اثبات کردن ندارید
یا شاید شما چیزی برای اثبات کردن به کسی جز خودتان ندارید. زیرا لحظهای که شما شروع به ارزیابی کار خود بر اساس انتظارات و واکنشهای دیگران میکنید از زندگیتان احساس ناراضایتی میکنید. در این لحظه است که احساس میکنید از دیگران عقب ماندهاید و دچار شک و تردید میشوید. نظرات دیگران از کنترل ما خارج هستند. هر چقدر که شما تلاش کنید تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهید، بیشتر شک و ترس را وارد زندگی نویسندگی خود میکنید. ایرادی ندارد که بخواهید از دیگران بازخورد بگیرید یا داستانهایی بنویسید که خوانندگانتان دوست داشته باشند. اما در آخر تنها کسی که باید از کارش راضی باشد شما هستید. اگر از نوشته خود رضایت دارید کافی است. شما عقب نماندهاید. شما شکست نخوردهاید. اما اگر از آنچه مینویسید ناراضی هستید وقت آن است که سوالات زیر را از خود بپرسید:
- آیا من واقعا تمام وقت و انرژیام را برای نوشتن میگذارم؟
- آیا من داستانهایی مینویسم که حقیقتا دوست دارم یا آیا میخواهیم دیگران را راضی کنم؟
- آیا وقت و انرژی کافی را برای نوشتن میگذارم اما اجازه میدهم باورهای محدودکننده من را قانع کنند که کافی نیستم؟
- آیا من حقیقتا میدانم که از زندگی نویسندگیام چه میخواهم یا آرزوهای فرد دیگری را دنبال میکنم؟