چگونه نویسندگان در داستان خود کاراکتری را خلق میکنند؟ مضامین تکراری کاراکتر میتوانند در داستان نویسی مفید باشند اما وقتی بیش از اندازه بکار روند روی داستان تاثیر منفی میگذارند.
مضمون تکراری کاراکتر چیست؟
مضمون تکراری به نقش یا الگوی رایج در یک اثر هنری اشاره دارد. در مفهوم داستان نویسی، مضمون تکراری کاراکتر به مشخصههای رایج یا الگوهای کلیشهای کاراکتر مربوط میشود.
۹ مضمون تکراری رایج در مورد کاراکتر
هر ژانر از داستان نویسی کاراکترهای رایج مربوط به خود را دارد که باید به عنوان یک داستان نویس از آن آگاه باشید. در زیر به نه مورد از آنها اشاره میکنیم:
- برگزیده: برگزیده یکی از مضمونهای تکراری فانتزی گونه و رایج است. هویت آنها حول محور وظیفهای میگردد که برایشان در نظر گرفته شده است که بدون تردید انجامش میدهند. معمولا برگزیده از بین افراد یتیم انتخاب میشود.
- دوشیزه پریشان: دوشیزه پریشان شخصیتی منفعل دارد و برای نجات یافتن توسط قهرمان داستان در آن حضور دارد. مانند پرنسس فیونا در داستان شرک و پرنسس لیا در جنگ ستارگان
- زن افسونگر: زنی مرموز و اغواگر که از جذابیت جنسی خود برای اغوای دشمنان و به دام انداختن آنها استفاده میکند. زن افسونگر از بسیاری از جهات نسخه به روز شدهی ساحرهها و جادوگران است و همیشه مردان داستان را به ورطه نابودی میکشاند.
- دختر همسایه: دختر روستایی با قلبی از جنس طلا که درست مخالف کاراکتر زن افسونگر است. او دختری معصوم، مهربان و صادق است. به عبارت دیگر، او تجسم زنانگی و به طور معمول نامزد عشق قهرمان اصلی مرد داستان است.
- دانشمند دیوانه: دانشمند دیوانه معمولا فردی شرور و دارای شخصیتی ضداجتماعی است که میخواهد در جهان خود خدایی کند. همتای بی آزار او « پروفسور حواس پرت» است که به قدری مجذوب کارش شده که برای ارتباط با افراد عادی در کشمکش است.
- رفیق معتمد: رفیق معتمد مانند دوشیزه پریشان خارج از ارتباطش با کاراکتر اصلی و ماجراجوییهای او هیچ نقش دیگری ندارد. مهمترین ویژگی آنها این است که به تنهایی هیچ داستانی در مورد آنها وجود ندارد.
- پیرمرد حکیم: پیرمرد حکیم که گاهی در نقش یک جادوگر ظاهر میشود چهرهای ماندگار است که به قهرمان اصلی داستان خرد خود را منتقل میکند.
- ورزشکار کودن: ورزشکار کودن که بر اساس این ایده که نمیتوان همزمان باهوش و ورزیده بود شکل گرفته یک کاراکتر فرعی بسیار رایج در داستانهای اکشن و ماجراجویانه است . کاراکتر اصلی داستان همیشه از او باهوشتر است.
- ضدقهرمان: ضدقهرمانها افرادی دارای نقص شخصیتی هستند که افراد بدذات را جذب میکنند. آنها مانند قهرمان هدایتگر داستان هستند اما آن را به سمتی غیراخلاقی هدایت میکنند.
۵ نکته برای اجتناب از مضمونهای تکراری کاراکتر
مضمونهای تکراری در ذات خود خوب یا بد نیستند. در برخی از انواع داستانها، بخصوص در داستانهای حماسی و طنزنامهها استفاده از کاراکترهای از پیش آماده شده دور از انتظار نیست. مشکل آنجایی است که نویسنده به قدری به این مضامین تکراری تکیه میکند که از بیان داستان اصلی منحرف میشود. این همان نقطهای است که شخصیتهای کهن الگو به کلیشه تبدیل میشوند.
۱- خواسته اصلی کاراکتر خود را پیدا کنید. یکی از دلایلی که نویسندگان کلیشه گویی میگوند آن است که کاراکتر خود را به خوبی نمیشناسند. برای شناسایی انگیزههای کاراکترتان کمی وقت بگذارید. آیا آنها تشنه داناییاند؟ آیا تشنه شهرتند؟ این اهداف فوق العاده ممکن است کاراکترهای شما را به روشهای جالبی به نقشهای بیرونی خود بکشاند.
۲- به دنبال موقعیتهای برای فروپاشی مضامین تکراری باشید. اگر شیفته برخی از مضامین تکراری هستید، به دنبال راههایی برای کمرنگ کردن آنها باشید. گرچه این نوع سبکِ خودآگاهانه ممکن است برای هر داستانی مناسب نباشد، اما به ویژه میتواند برای ژانرهایی که به طور سنتی به مضامین تکراری تکیه میکنند، جذاب باشد.
۳- کاراکترهای خود را خارج از داستان بشناسید. یکی از تمرینات رایج در نویسندگی ساخت پیش داستان برای کاراکترهای اصلی است. آنها را در زندگی واقعی تجسم کنید. از خودتان سوالاتی درباره کاراکتر بپرسید: او در دبیرستان چگونه فردی بوده است؟ رابطهاش با خانوادهاش چطور است؟ این سوالات به شما در شناخت فردیت کاراکترهایتان کمک میکنند.
۴- اجازه دهید شخصیت کاراکترهایتان تغییر کند. در برخی داستانها کاراکترها ثابتند اما به طور کلی برای خواننده مهم است که احساس کند کاراکتر شما در طول داستان تغییر میکند. این تغییر لازم نیست همیشه مثبت باشد اما باید القا کننده این حس باشد که تجربه آنها به کاراکترشان شکل داده است.
۵- از موقعیت های کلیشهای اجتناب کنید. گاهی اوقات مشکل در کاراکترهایی که ساختهاید نیست بلکه در سناریویی است که آنها را در آن قرار دادهاید. اگر فقط به فضای مضامین تکراری فکر کنید بیرون کشیدن کاراکترهایتان از آن فضا کار دشواری خواهد بود.