بسیاری از رمان نویسان شرور را به این دلیل در داستان خود خلق میکنند که آدمهای بدی هستند و کارهای بدی انجام میدهند. اما یک شرور ملودرام کاراکتری کلیشهای، قابل پیش بینی، غیرواقعی و مسخره است. خلق یک کاراکتر شرور واقعی و قابل باور نیاز به انگیزهای واقعی دارد. با اعمال پیچیدهای به کاراکتر نفوذ کنید که خواننده تا زمانی که او چهره واقعی خود را نشان ندهد متوجه شرور بودنش نشود.
در زندگی واقعی – مانند داستان شما – شرورهای واقعی نمیدانند که واقعا افراد شروری هستند. آنها فکر نمیکنند که کارهای اشتباهی انجام میدهند و خودشان را توجیه میکنند. افراد شرور برای کارهایی که انجام میدهند دلیل دارند و گاهی این دلایل خوبند. این بدان معنا نیست که همیشه حق با آنهاست اما به ندرت متوجه اشتباه بودن کارهایشان میشوند
ضد شرور کیست؟
بهترین تعریفی که میتوان برای شرور ارائه داد، ضدقهرمانی است که گاهی اوقات اهداف قهرمانانه دارد اما شیوههای رسیدن به این اهداف شرارت بارند. اعمال آنها در دسته بندی کارهای شرورانه قرار میگیرند و خواننده را به پرسیدن این سوال وامیدارد که آیا او نیت خیری در سر دارد یا هیولا صفت است. خواننده باید بتواند با شرور شما ارتباط برقرار کند. او قابل باور است، اعمال او قابل درکند و انگیزههایش نیز در اکثر موارد خوب است.
برخی از نویسندگان از واژه ضدشرور استفاده میکنند اما به جای آن بهتر است از یک شرور پیچیده یا حتی دوست داشتنی استفاده کنید. در اکثر موارد شرور داستان دیدگاهی مخالف با نویسنده یا کاراکتر اصلی دارد که باعث ایجاد تنش و درگیری در داستان میشود. اما اشتباه است که شرور را به یک انسان منفور تبدیل کنیم. سعی کنید تا او را همسر و پدری خوب و یا حتی بخشنده و یاری رسان نشان دهید. کسی که از دوستی با او لذت میبرید. اما چون او در طرف مقابل قهرمان است، پس قطعا شرور است. اما خواننده او را دوست دارد. انگیزههای شرور حداقل در ذهن خودش خوب یا قابل توجیه هستند اما در نهایت او باید شکست بخورد.
انواع چهارگانه شرورهای پیچیده
- شریف
این نوع شرور از روی انجام وظیفه عمل میکند. او کاری که لازم است انجام شود را انجام میدهد. البته که او اشتباه میکند اما خودش چنین نظری ندارد.
مثال: دراکو مالفوی در داستانهای هری پاتر
- ترحم انگیز
خوانندگان برای این کاراکتر ترحم و دلسوزی میکنند زیرا در ابتدای داستان کاراکتر بدی نبوده است. اما در ذهنش شرایط سخت گذشته را مسبب ناراحتیهای فعلیاش میداند و وارد شرارت میشود. قوس کاراکتری او نمایشی است زیرا به قدری از نظر روانی دچار آسیب شده که راه بازگشتی وجود ندارد.
مثال: هیولای فرانکشتاین، آناکین اسکای واکر در جنگ ستارگان
- خوش نیت
تا به حال با کسی که نیت خیری داشته اما هر کاری که میکند باعث بدتر شدن اوضاع میشود روبه رو شدهاید؟
نیات او خیر هستند اما برای رسیدن به این هدف هر کاری میکند. گاهی اوقات متوجه میشود که چقدر اعمالش اشتباه هستند و قوس کاراکتری او رهایی بخش میشود. یا آنکه ممکن است شرارت بارتر شود.
مثال: ریموند ردینگتون در بلک لیست
- شرور اسمی
این کاراکتر از بسیاری از جهات شبیه به قهرمان است. در واقع او ممکن است اهدافی شبیه به قهرمان را با انگیزههای متضاد دنبال کند. او ذاتا انسان بدی نیست. اهداف او اکثرا خیر هستند . او باهوش اما خطرناک است. زیرا همه او را دوست دارند و کسی به او شک نمیکند.
مثال: بسیاری از شرورهای داستان شرلوک هولمز
۵ نکته برای خلق شرور
شرور داستان شما باید :پس زمینهای واقعی و دلسوزانه داشته باشد. این پس زمینه دلیل انجام کارهای او در زمان حال است.
انگیزههای قوی داشته باشد. انگیزههای بالقوه عبارتند از: ترس، کنجکاوی، طمع، تشنه قدرت بودن، انتقام، شهرت، عشق، اخلاقیات، غرور، تعصب
تهدیدهای بالقوه: خشونت، سوء استفاده، آسیب، بیماری، فجایع طبیعی، غم و اندوه، حمله نظامی،نشان دادن قدرت. او برای رسیدن به چیزی که میخواهد دست بر نمیدارد.
قهرمان داستان را مجبور به گرفتن تصمیمات دشوار کنید. از آنجایی که ممکن است شرور شما نیات خیری داشته باشد، نمیتوان تشخیص داد که او خوب یا بد است و همین امر قهرمان داستان را دچار مشکل میکند. شرور واقعی با یک هدف با قهرمان شما مبارزه میکند –اما با دلایل متفاوت
باعث رشد قهرمان شوید. موانع دشوار باعث تقویت قهرمان میشود. اجازه دهید تا شرور شما هر چه در توان دارد علیه قهرمانتان به کار بگیرد. پاسخ او نشان دهنده میزان رشد یا عدم رشد اوست.