داستانهای بدون درگیری، که در آن کاراکتر اصلی هیچ مقاومتی را بر سر راه خودش تجربه نمیکند، شکست میخورند زیرا باعث سر رفتن حوصله خواننده میشوند. در زندگی واقعی هماهنگی و توافق، اهداف ارزشمندی هستند که یک زندگی متعادل را میسازند. اما این دستورالعمل برای جذب کردن خوانندگان کاربردی ندارد. خوانندگان عاشق درگیری هستند. درگیری موتور یک داستان جذاب است. درگیری باعث ایجاد تنش میشود و تنش خواننده را به خواندن ادامه داستان ترغیب میکند.
درگیری درونی و بیرونی
درگیری درونی، درگیر کاراکتر اصلی با شیاطین یا تردیدیهای درونی خود است. مثلا ممکن است کاراکتر اصلی با نیاز به مستقل شدن دچار کشمکش باشد و در عین حال از اینکه به تنهایی وارد دنیای بیرون شود هراس دارد. درگیری بیرونی موانع و چالشهایی است که کاراکتر با آن روبه رو است. او چه خواستههایی دارد، چه خطراتی در کمیناند و چه عاملی بر سر راهش قرار گرفته است. درگیریهای درونی و بیرونی در کنار یکدیگر جواب میدهند. ترسها، شکها و باورهای غلط کاراکتر، معمولا از نیرویهای بیرونی نشات میگیرد و غلبه بر آنها را برای او سختتر میکند.
۵ نوع رایج درگیری
فرد در برابر خودش
این نوع درگیری توسط عاملی بیرونی بوجود آمده اما نبرد در درون کاراکتر شکل میگیرد. کاراکتر شما ممکن است با خواستههای متضاد خود مبارزه کند – از جمله اینکه آیا باید در تلاش برای رسیدن به دستاوردهای فردی، اصول اخلاقیاش را کنار بگذارد یا خیر. درگیری درونی خودش را به شکل دیالوگ، از طریق عمل یا بی عملی، در افکار، یا حتی از طریق رویاها، کابوسها یا توهم زدگی نشان میدهد.
مثال: راوی فیلم کلوب مشت زنی، با جامعه، با رییسش و با دیگران درگیر است اما داستان درباره درگیری درونی او با نیمه از شخصیتش میباشد .
انسان در برابر انسان
تصور نکنید این نوع درگیری نیازمند درگیری فیزیکی یا مشاجره است – با آنکه در تعریف این درگیری میگنجند. بین قهرمان و شرور داستان معمولا درگیری اتفاق میافتد. اما ممکن است یک کاراکتر با نیت خیر با قهرمان داستان شما مخالفت کند. برای مثال پدری ممکن است به قصد نزدیک نگه داشتن فرزند نوجوانش به خود، با خواست او برای مستقل شدن درگیر شود.
مثال: درگیری در فیلم مرد آهنی، نبردی بر سر قدرت برای آینده صنعت استارک یعنی بین تونی استارک و راهنمای سابق خود یعنی اوبادیا استین است
درگیری انسان با طبیعت
این درگیری زمانی است که کاراکتر تلاش میکند تا در محیطی خطرناک جان خود را نجات دهد – مثلا در کوهستان یا در کویر، اقیانوس یا جنگل و با گرما یا سرمای بیش از حد، حیوانات خطرناک، یا سایر تهدیدات زندگی میکند. این نوع درگیری معمولا در داستانهای ویران شهری که در آن دنیا توسط رویدادی فاجعه آمیز مانند شیوع وبا یا بمبارانهای اتمی نابود شده دیده میشود.
مثال: درگیری بین انسانها و دایناسورها در پارک ژوراسیک
درگیری مابین انسان و جامعه
این نوع درگیری یک کاراکتر را در برابر دولت، پلیس، ارتش یا نیروهای قدرتمند دیگر قرار میدهد – از جمله در برابر هنجارهای اجتماعی. این درگیری معمولا وقتی بیشترین تاثیرگذاری را دارد که جامعه توسط کاراکتر شرور به تصویر کشیده میشود.
مثال: آتیکوس فینچ در حال دفاع از یک مرد سیاه پوست در فیلم کشتن مرغ مقلد. با وجود نژادپرستی رایج آن زمان
انسان در برابر قدرتهای ماور الطبیعی
کاراکترهایی که با خون آشامها، گرگینهها، موجودات فضایی یا جادوگران میجنگند معمولا در رمانهای علمی تخیلی، فانتزی یا ترسناک دیده میشوند .
مثال: بافی داستان بافی قاتل خون آشامها
چطور در داستان درگیری ایجاد کنیم؟
داستانهای خوب چندین لایه درگیری دارند. قهرمان شما ممکن است با شرور داستان- و با تردیدهای شخصی خودش درگیر شود. یا قهرمان شما ممکن است علیه جامعه و طبیعت، درگیر شود. هر چه درگیریهای مختلفی را در داستان خود وارد کنید، داستانتان برای خواننده جذابتر میشود و پایان قدرتمندتری خواهد داشت.