توضیحات
دربارهی کتاب شیرفروش
انتخاب «آنا برنز» بهعنوان برندۀ جایزۀ منبوکر یکی از غافلگیرانهترین اتفاقات ادبی بود. از این رمان بهعنوان یک «رمان تجربی» هم یاد میکنند که شاید بهخاطر وجود کاراکترهای متعدد بینام و پاراگرافهای بلندی باشد که گاهی تا چند صفحه هم ادامه دارند.
شیرفروش رمانی است که در بلفاست و در دهۀ 70 میلادی اتفاق میافتد، ولی از شهر هم مثل راوی داستان، هیچ اسمی برده نمیشود. نکته اینجاست که برنز قصد ندارد چالشهای خستهکنندۀ قوم و قبیلهای را که در آن دورۀ تاریک ایرلند شمالی وجود داشتند برای ما به تصویر بکشد، بلکه میخواهد به یک قلمروی جالبتر بپردازد. به دنبال جواب برای سؤالهای بزرگتر زندگی درمورد هویت، عشق، روشنفکری و خوشحالی بگردد و از معنای زندگی برای یک دختر در آستانۀ بزرگسالی بگوید.
راوی ما که به «خواهر وسطی» معروف است به تازگی هجدهساله شده و در شهر مشغول به کار است، با شوهرخواهرِ سوم ورزش میکند و رابطۀ عاشقانهاش با «دوستپسر احتمالی» را از همه مخفی میکند.کتاب با ظاهر شدن یک مرد مرموز به نام شیرفروش آغاز میشود. وقتی روایتگر ما درحالیکه کتاب ایوانهو را میخواند از محل کار بهسمت خانه برمیگردد شیرفروش سر راهش قرار میگیرد و پیشنهاد میدهد که او را با آن خودروی ون سفید و شیطانیاش به خانه برساند، ولی راوی دعوتش را رد میکند. شیرفروش یک مرد چهلویکسالۀ ترسناک متأهل است که همه میدانند به دخترهای جوان علاقهمند است و یکی از مهمترین و معروفترین افراد شبهنظامی منطقه است. وقتی در پارک مزاحم دویدن راوی میشود از همان موقع شایعهها هم آغاز میشوند.برنز اینجا ما را نه درگیر یک بازی تاریخی، بلکه درگیر یک بازی پیچیدۀ روحی و اجتماعی میکند.کاراکترهای رمان شیرفروش میتوانند هرکسی باشند؛ در هر جامعۀ سختگیری. شاید بتوان شباهتهای بسیاری بین رمان شیرفروش و رمانهای روسی پیدا کرد که با جملۀ «آن روزها در منطقۀ ما و در شهر ‘‘ز’’…» آغاز میشوند. در خطبهخط این کتاب میتوانیم پژواکی از چخوف, تولستوی و تورگنیف را بشنویم.این رمان درمورد اسم و هویت است. اسم پسر اشتباه که میتواند منجر به بدبختی و حتی مرگ شما شود و اسم دختر اشتباه که فقط باعث میشود مردم به شما نگاههای کثیف بیندازند، چون دخترها بهاندازۀ کافی انسان نیستند و داستانهایشان چندان شنیدنی نیست. شاید به همین دلیل است که آنا برنز به همراه لوسی کالدوِل، روزین اودانِل و ژان کارسون سعی دارد با قلمش این تفکر را تصحیح کند.منتقد معروف کِنِت تاینان میگوید: «یک نوشتۀ خوب به آنچه اتفاق افتاده است میپردازد و یک نوشتۀ عالی آنچه را که اتفاق نیفتاده به تصویر میکشد.» در بلفاست، سالهای زیادی بود که هیچچیزی اتفاق نیفتاده بود و شیرفروش داستانی درمورد همین اتفاقهایِ نیفتاده است.
شیرفروش، هم رمانی درمورد بلفاست است و هم رمانی درمورد گناه، ولی بیشتر از همه رمانی است در مورد همهجا.اهداف آنا برنز در رمان شیرفروش همانند کتاب بدون استخوان است که او را در سال 2002 نامزد دریافت جایزۀ orange prize کرد. او میخواهد بهجز نشاندادن مشکلات ناشی از حضور نیروهای شبهنظامی، به مشکلاتی بپردازد که کیفیت مخفیتری دارند؛ مثل سرکوبگری ناشی از قومگرایی، سازگاری بیحدومرز، پدرسالاری و زندگی با بیاعتمادی و ترس دائمی. برنز در برابر ادارۀ جمعی که کل جامعه، ملت و یا حتی فقط یک منطقه از یک استان را دربرگرفته است آینهای قرار میدهد تا آنها سالها رنج و تاریخ شخصی و عمومی را که همراه با غم و ترس و خشم همراه بوده است در برابر خودشان ببینند. از این نظر رمان شیرفروش کار نویسندههای ایرلندی دیگری را هم برای ما زنده میکند.
وقتی کتاب را میخوانیم میتوانیم به هر نقطۀ دنیا فکر کنیم و به یاد روسیۀ استالینی بیفتیم یا طالبان، جادوگرسوزی قرونوسطی را به خاطر بیاوریم یا مسموم شدن سرگئی اسکریپال و جنبش #meToo .این رمان باوجود سوررئال بودنش، تماماً به واقعیتهای دنیا اشاره دارد. مقدمهای که توضیح میدهد چطور آن همهچیز که اشتباه بود، درنهایت مقدمهای میشود برای توضیح اینکه چطور همهچیز درست از آب درآمد.راوی جوان شیرفروش نه بهخاطر سیاسی بودن، نه بهخاطر قهرمان بودن و نه بهخاطر قربانی خشونت بودنش به دردسر نیفتاده است، بلکه بهخاطر بدیع بودن، شوخطبع بودن و خاص بودنش دچار مشکل شده است: بهخاطر متفاوت بودن؛ یعنی همان ماهیتی که در این رمان هم وجود دارد.
دربارهی نویسنده
آنا برنز در سال ۱۹۶۲، در بلفاست، پایتخت ایرلند شمالی به دنیا آمده اما الان حدودا ۱۰ سال است که در انگلستان زندگی میکند. او با انتشار کتاب شیرفروش برندهی جایزهی ادبی پنجاه هزار پوندی من بوکر شد. برنز در نوشتن این کتاب از زندگی و تحربیات خودش در ایرلند شمالی بهره برده. او پیش از شیرفروش دو رمان تحسین شدهی دیگر نیز منتشر کرده.