توضیحات
دربارهی کتاب روزهای برمه
اورول اندیشه های نقادانهاش را از دید قهرمان داستانش به زبان می آورد. شخصیت اصلی رمان روزهای برمه که خود یک تبعۀ انگلیس است از اوضاعی که بر مردم کشور برمه میگذرد به شدت بیزار است و در هر فرصتی از آن انتقاد میکند. در حالی که خود مردم برمه به این طرز زندگی عادت کردهاند، او نسبت به این وضعیت اظهار انزجار میکند؛ اما او آدمی ترسو است و نمیتواند این عقایدش را بطور آشکار نشان دهد؛ زیرا میداند که تمام اروپاییهای ساکن برمه به شدت از شیوۀ حکومت بر مردم راضی و حتی طالب وارد آوردن فشار بیشتر بر آنها هستند.
اورول ترس و بزدلی قهرمان داستانش را با یک لکۀ مادرزادی روی صورتش مینمایاند که همیشه باعث شرمساری اوست و او سعی دارد آن را از دید همگان پنهان نگه دارد. لکۀ مادرزادی همچنین میتواند لکۀ ننگی بر چهرۀ حکومت بریتانیا باشد که اورول آن را به رخ حکومتی که برای دیگران قابل تقدیس است، میکشد.ترس قهرمان داستان، در اثر عشقی واقعی که به زندگی او راه می یابد اندکی تخفیف یافته و او شهامتی به دست می آورد تا برای یکبار به طور علنی نظرش را دربارۀ مردم برمه که در شخصیت دکتر وراسومی تجلی میکند، بروز دهد. اما دختری هم که او عاشقش شده، افکاری نژادپرستانه و بسیار متعصب دارد و همین افکار قهرمان داستان سرانجام باعث میشود در این عشق ناکام بماند.
اورول در این رمان نقادانه که خود مدتی در نیروی پلیس برمه خدمت کرده است شیوۀ ادارۀ امپراطوری بریتانیا در کشورهای مستعمرهاش را مینمایاند و از آن به شدت انتقاد میکند.اورول در این رمان شهری خیالی را در شمال برمه توصیف میکند که در آن ۷ مرد سفیدپوست بر ۴۰۰۰ برمهای، چند صد هندی و چند چینی حکومت میکنند.
دربارهی نویسنده
اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول متولد ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ و درگذشته در ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰ میباشد و ملیتی هندی-انگلیسی دارد. او را بیشتر با دو رمان مزرعهی حوانات و هزار و نهصد و هشتاد و چهار میشناسند. وی همینطور با نقدهای بیشماری که بر کتابها مینوشت، بهترین وقایعنگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته میشود.